English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
Other Matches
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
transfers زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transferring زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
moveable by destination منقول در حکم غیر منقول
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
internal modem مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
motorola - بیتی منتقل میکند. که در SE Apple Macintosh و Macintosh plus استفاده میشود
cyclic چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
shifted در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shifts در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
absolute address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
actual address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
progeny اخلاف
posterity اخلاف
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
posterity اخلاف ایندگان
prolicide کشتن اخلاف
for life مادام العمر
lifetime مادام العمر
lifetimes مادام العمر
successor اخلاف مابعد
FDDI استانداردن ن لاANSI برای شبکههای با سرعت بالا که از کابل با فیبر نوری در توپولوژی حلقه دو سویه استفاده میکند. داده در واحد مگابایت در ثانیه منتقل میشود
perpetual lease اجاره مادام العمر
life annuity مستمری مادام العمر
capstan میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
quasi entail حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
absolute volue مقدار مطلق قدر مطلق
localtalk استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند
possessors متصرف
possessor متصرف
proprietor متصرف
proprietors متصرف
be in possession of متصرف بودن
tenants متصرف بودن
put in possession متصرف کردن
tenant متصرف بودن
possess متصرف بودن
possess متصرف شدن
possess one self of متصرف شدن
be possessed by متصرف بودن
possesses متصرف بودن
possesses متصرف شدن
possessing متصرف شدن
possessing متصرف بودن
tenants کرایه نشین متصرف
tenant کرایه نشین متصرف
villenage متصرف مستاجر اصلی
terre tenant متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
holds متصرف بودن جلوگیری کردن از
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
hold متصرف بودن جلوگیری کردن از
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
personal منقول
condequent منقول
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
movableness منقول نابرجا
to carry over منقول ساختن
carry forward منقول ساختن
moveable property دارائی منقول
immovable غیر منقول
to carry forward منقول ساختن
movable property مال منقول
movables مال منقول
moveable property مال منقول
personal منقول خصوصی
personal action دعوی منقول
chattel اموال منقول
movable دارائی منقول
personal state دارایی منقول
carry forward مبلغ منقول
chattel دارائی منقول
narrated consensus اجماع منقول
personal chattels دارایی منقول
immovableness غیر منقول دادن
brought forward منقول ازصفحه پیش
immovable دارایی غیر منقول
immovable property مال غیر منقول
good مال منقول محموله
hereditaments دارایی غیر منقول
real action دعوی غیر منقول
real property دارایی غیر منقول
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
personal property دارایی شخصی منقول
personal chattels دارایی شخصی منقول
irreplaceable غیر منقول بی عوض
fixed property اموال غیر منقول
realty دارایی غیر منقول ملک
chattel مال منقول دارایی شخصی
immovable by nature مال غیر منقول ذاتی
heritage ماترک ترکه غیر منقول
jus mariti حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
incumbrance حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
cadastre مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
perennial دائمی
perennials دائمی
standing دائمی
ceaseless دائمی
sequential دائمی
constants دائمی
constant دائمی
continous دائمی
first string دائمی
permanent دائمی
standing army ارتش دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent storage حافظه دائمی
permanent storage انبارش دائمی
permanent storage انباره دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
eternal بی پایان دائمی
sustained speed سرعت دائمی
everlasting همیشگی دائمی
permanent دائمی ماندنی
standing committee کمیته دائمی
consistent flow جریان دائمی
constant power توان دائمی
continous earth زمین دائمی
steady flow جریان دائمی
continual دائمی همیشگی
steady state حالت دائمی
continous operation کار دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
continous rolling نورد دائمی
continous running گردش دائمی
permanent سیر دائمی
costant load بار دائمی
permanent load بار دائمی
permanent insane مجنون دائمی
persistent inflation تورم دائمی
continous cycle گردش دائمی
permanent consumption مصرف دائمی
permanent error خطای دائمی
permanent income درامد دائمی
permanent hardness سختی دائمی
permanent fault عیب دائمی
regular army ارتش دائمی
regular salary حقوق دائمی
permanent color رنگ دائمی
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
continous mixer مخلوط کننده دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
continous traction نیروی کشش دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
engramme تحولات دائمی هسته سلول
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com