English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
interurban متصل بشهر ها
Other Matches
provencal وابسته بشهر
urbanistic وابسته بشهر نشینی
urbanist وابسته بشهر نشینی
commuting هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commuted هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commute هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commutes هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
anchored متصل به
connected متصل
on line متصل
contiguous متصل
joint متصل
clung متصل
conjunct متصل
continuous متصل
coupler متصل کننده
adjacent span دهانه متصل
cartridge بخش متصل
cartridges بخش متصل
interlocking متصل شدن
interlock متصل شدن
interlocked متصل شدن
fixed shell گلوله متصل
joggle متصل کردن
interlocks متصل شدن
pans متصل کردن
pan- متصل کردن
connect متصل کردن
lacer متصل کننده
adjoined متصل کردن
joggling متصل کردن
joggled متصل کردن
syndetic متصل شده
splicer متصل کننده
adjoin متصل کردن
applying متصل کردن
apply متصل کردن
applies متصل کردن
tying متصل کننده
joggles متصل کردن
pan متصل کردن
basifixed متصل در پایه
tie down متصل کردن
coherently بطور متصل
off line غیر متصل
link متصل کردن
ligature دخشههای متصل
connective متصل کننده
colligate متصل کردن
adjoins متصل کردن
join متصل کردن
joined متصل کردن
joins متصل کردن
attachments نمائات متصل
connectedly بطور متصل
engagedness متصل بهم
connects متصل کردن
adjacent span دهانه متصل
male connector متصل کننده نر
connector متصل کننده
connecting arrangement ترتیب متصل
corbel-course زیر سری متصل
united pawns پیادههای متصل شطرنج
abutted متصل بودن یاشدن
pin متصل کردن به گیرافتادن
connected passes pawns پیادههای رونده متصل
parallel تعداد آدرسهای متصل به هم
adjoins افزودن متصل شدن
connected load بار خارجی متصل
connected load بار متصل شده
kirkyard گورستان متصل بکلیسا
adjoined افزودن متصل شدن
shafting میله بهم متصل
paralleled تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling تعداد آدرسهای متصل به هم
splices باهم متصل کردن
abut متصل بودن یاشدن
enjoins بهم متصل کردن
adjoin افزودن متصل شدن
enjoining بهم متصل کردن
splice باهم متصل کردن
enjoin بهم متصل کردن
enjoined بهم متصل کردن
splicing باهم متصل کردن
pinning متصل کردن به گیرافتادن
catenate پیوستن متصل کردن
chockablock بهم متصل وپیوسته
parallelled تعداد آدرسهای متصل به هم
abuts متصل بودن یاشدن
pinned متصل کردن به گیرافتادن
parallelling تعداد آدرسهای متصل به هم
ballcock سیفون و ابزار متصل به آن
ballcocks سیفون و ابزار متصل به آن
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
tie in <idiom> به چیزدیگری متصل کردن
parallels تعداد آدرسهای متصل به هم
spliced باهم متصل کردن
concatenated data set مجموعه داده ها متصل شده
ligature دو یاچند حرف متصل بهم
untapped <adj.> متصل نشده [در وسط مدار]
to be connected بهم پیوسته [متصل] بودن
gang hook دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
adjacent دو میدان متصل به دو گروه مجاور
adnexa قسمتهای متصل بهم زائده
connexions اتصال یا چیزی که متصل میشود
connection اتصال یا چیزی که متصل میشود
continous متصل متوالی بدون وقفه
catena سریهای متصل شده concatenate
grounded field سیم پیچ متصل به زمین
united pressed pawns پیادههای رونده متصل شطرنج
interconnection بخش ماده متصل به دو وسیله
bond متصل کردن چسباندن اتصال
to plug متصل کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
stemson چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
forests تعداد درختهای ساختار داده متصل
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
forest تعداد درختهای ساختار داده متصل
camshafts میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
camshaft میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
universal joint دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
dowel بامیخ پرچ بهم متصل کردن
vestry نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
bat weight وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
drain یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
draining یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
destinations صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
drains یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
OLE container object شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
drained یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
plowhead چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
faceplate صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
destination صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
interplane strut پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
associated file متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
associated document متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
ca Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
meshes که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
peripheral آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
thoroughbrace تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
meshing که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shares که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
bobber کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
objecting نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
AUI connector اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
organometallic ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
indirect objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
low power standby خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
connector در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
microprocessors متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
ganged وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
GND مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
microprocessor متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
Dialer امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
wrist pin پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
drawbar میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
labelled قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
cards تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
fishplate صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
conferencing بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
tandems دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
tandem دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
reperforator ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
labels قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
multilayer تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
labeling قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com