English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English Persian
clear مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
Other Matches
surcharge of common استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
maximum بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
invalid شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
accessed مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessing مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
authorized در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
legitimises مجاز کردن
permit مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
legitimizing مجاز کردن
permitting مجاز کردن
legitimised مجاز کردن
legitimization مجاز کردن
legitimized مجاز کردن
legitimize مجاز کردن
legitimising مجاز کردن
permits مجاز کردن
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
lincense or cence مجاز کردن پروانه دادن
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
encroaches تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
spoliation تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seize اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seized اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat سوء استفاده کردن ضایع کردن
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
put upon استفاده کردن از
utilised استفاده کردن از
to a. one self of استفاده کردن از
utilize استفاده کردن از
to trade on سو استفاده کردن از
utilizing استفاده کردن از
employing استفاده کردن
to make much of استفاده کردن از
utilising استفاده کردن از
employ استفاده کردن
put-upon استفاده کردن از
to play upon سو استفاده کردن از
employed استفاده کردن
employs استفاده کردن
to make use of استفاده کردن از
utilizes استفاده کردن از
to take a of استفاده کردن از
utilises استفاده کردن از
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
use up <idiom> استفاده کامل کردن
to seize the opportunity ازموقع استفاده کردن
misuse سوء استفاده کردن از
to tread on somebody's foot <idiom> از کسی سو استفاده کردن
with open arms <idiom> با گرمی استفاده کردن
To take advantage of an opportunity. از فرصت استفاده کردن
play on سوء استفاده کردن از
misuses سوء استفاده کردن از
misused سوء استفاده کردن از
misusing سوء استفاده کردن از
do up اماده استفاده کردن
uses مصرف استفاده کردن
make much of استفاده زیاد کردن از
to work out منتهای استفاده را کردن از
solarize استفاده کردن از نورافتاب
impose upon سوء استفاده کردن از
to profit by the accasion از موقع استفاده کردن
exercise one's veto از حق وتو استفاده کردن
trade on سوء استفاده کردن از
strain سوء استفاده کردن از
strains سوء استفاده کردن از
reuse دوباره استفاده کردن
use مصرف استفاده کردن
take advantage سوء استفاده کردن از
commissioned مجاز
allowed مجاز
rated مجاز
permissive مجاز
permissible مجاز
admissibll مجاز
admittable مجاز
authorrized مجاز
legal مجاز
allowable مجاز
authorised مجاز
licensable مجاز
toluene حد مجاز
lawful مجاز
at liberty مجاز
certified مجاز
tropologic مجاز
admissible مجاز
metonymy مجاز
licensed مجاز
authorized مجاز
permitted مجاز
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
to use these rules از این قاعده ها استفاده کردن
to play it با وسائل پست سو استفاده کردن از
to play با وسائل پست سو استفاده کردن
talk down to someone <idiom> از کلمات ساده استفاده کردن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
to lay hold on استفاده ازضعف کسی کردن
troplogy مجاز گوئی
trope مجاز استعاره
prescribed load بار مجاز
speed limits سرعت مجاز
complement حد مجاز مکمل
complements حد مجاز مکمل
impermissible غیر مجاز
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
not allowed غیر مجاز
speed limit سرعت مجاز
dosed مقدار مجاز
accredited مجاز معتبر
dose مقدار مجاز
tolerance limit خطای مجاز
complementing حد مجاز مکمل
complemented حد مجاز مکمل
revocable contract عقد مجاز
delegation of authority مجاز شمردن
tolerance تفاوت مجاز
tolerance خطای مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
authorized program برنامه مجاز
authorized strength استعداد مجاز
safe load بار مجاز
lawfully به طور مجاز
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
permissible velocity تندی مجاز
working stress تنش مجاز
allowable stress تنش مجاز
allowable load بار مجاز
allowable level تراز مجاز
authorized bank بانک مجاز
tolerances خطای مجاز
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
permissible deviation تفاوت مجاز
permissible dosage دوز مجاز
permissible load بار مجاز
figuratively بطور مجاز
metonym مجاز مرسل
fair game شکار مجاز
authorise مجاز نمودن
authorised clerk واسطه مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com