Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (11 milliseconds)
English
Persian
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
Other Matches
buffer duo
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
adjacent rows
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
contiguous
مجاور
neighbouring
مجاور
proximal
مجاور
conterminous
مجاور
vicinal
مجاور
abutting
مجاور
nearby
مجاور
adjoining
مجاور
appressed
مجاور
vicinity
مجاور
nigh
مجاور
circumjucent
از هر سو مجاور
adjacent
مجاور
coterminous
مجاور
near by
مجاور
neighbor
مجاور
vicinage
مجاور
next
مجاور
anal
مجاور مقعد
adjoining
نزدیک مجاور
aduacent sound
صدای مجاور
adjoins
مجاور بودن
against
پیوسته مجاور
adjoin
مجاور بودن
adjacent video
ویدئو مجاور
adjacent lines
خطهای مجاور
abuttals
زمین مجاور
abuttal
زمین مجاور
adjoined
مجاور بودن
abuting surface
سطح مجاور
neighbors
نزدیک مجاور
neighbour
نزدیک مجاور
neighbours
نزدیک مجاور
adjacent
مجاور همسایه
contiguous zone
منطقه مجاور
parahepatic
مجاور کبد
border
مجاور بودن
bordered
مجاور بودن
paranephric
مجاور کلیه
bordering
مجاور بودن
proximal stimulus
محرک مجاور
vicinal dihalide
دی هالید مجاور
collateral
همسایه مجاور
graveside
مجاور قبر
gravesides
مجاور قبر
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
anchimeric assistance
کمک گروه مجاور
colocate
در مجاور هم قرار دادن
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
allele
ژنهای ناهمسان مجاور
adjacent point
نقطه های مجاور
guiding
عضلات کمکی مجاور
surrounding
احاطه کننده مجاور
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
nip
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nipped
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
overlap tell
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
contiguous
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dotting
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dot
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
borderline
مرزی
mete
: خط مرزی
marginal
مرزی
boundary
مرزی
paralic
مرزی
boundaries
مرزی
bordering
خط مرزی
bordered
خط مرزی
border
خط مرزی
marginal check
برسی مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
marginal check
مقابله مرزی
marchland
زمین مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
oversea
برون مرزی
marginal test
ازمون مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
border land
زمین مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
border stone
سنگ مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
boundary surface
سطح مرزی
boundary layer
لایه مرزی
boundary effect
اثر مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
borderline state
حالت مرزی
mete
سنگ مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
frontalier
یکان مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
outpost
پایگاه مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
extraterritorial
برون مرزی
outposts
پایگاه مرزی
exterritorial
برون مرزی
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
inland
درون مرزی داخله
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
catchment
حوزه ابریز مرزی
exterritoriality
حقوق برون مرزی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
high seas
ابهای برون مرزی
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
frontalier
جزو یکان مرزی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com