Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 133 (2 milliseconds)
English	Persian
concourse	محل اجتماع
concourses	محل اجتماع
Search result with all words
totalitarianism	سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
collection	اجتماع مجموعه
collections	اجتماع مجموعه
huddle	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddling	ازدحام اجتماع افراد یک تیم
crowd	شلوغی اجتماع
crowds	شلوغی اجتماع
hurricane	اجتماع
hurricanes	اجتماع
union	اجتماع
unions	اجتماع
grass roots	اجتماع محلی منشاء
association	اجتماع
associations	اجتماع
riot	اجتماع و بلوا کردن
rioted	اجتماع و بلوا کردن
rioting	اجتماع و بلوا کردن
riots	اجتماع و بلوا کردن
foyer	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers	مرکز اجتماع راهرو بزرگ
reunion	اجتماع
reunions	اجتماع
gathering	اجتماع
gatherings	اجتماع
procession	اجتماع
processions	اجتماع
upper class	وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper classes	وابسته به طبقات بالای اجتماع
parade	اجتماع مردم
paraded	اجتماع مردم
parades	اجتماع مردم
parading	اجتماع مردم
rallied	اجتماع مجدد
rallies	اجتماع مجدد
rally	اجتماع مجدد
casework	مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
congregate	اجتماع کردن
congregated	اجتماع کردن
congregates	اجتماع کردن
congregating	اجتماع کردن
commune	اجتماع تعاونی
communed	اجتماع تعاونی
communes	اجتماع تعاونی
communing	اجتماع تعاونی
rout	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routed	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routs	اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
assembly	اجتماع انجمن
assembly	بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
overload	اجتماع مهاجمان
overloaded	اجتماع مهاجمان
overloads	اجتماع مهاجمان
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes	طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
guild	اتحادیه محل اجتماع اصناف
guilds	اتحادیه محل اجتماع اصناف
integration	یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
meeting	اجتماع
meeting	ملاقات اجتماع
meetings	اجتماع
meetings	ملاقات اجتماع
haunt	محل اجتماع تبه کاران
haunts	محل اجتماع تبه کاران
scum	طبقه وازده اجتماع
forum	بازار محل اجتماع عموم
forums	بازار محل اجتماع عموم
societies	جامعه اجتماع
societies	اجتماع
society	جامعه اجتماع
society	اجتماع
communities	اجتماع
community	اجتماع
assemblage	اجتماع
assemblages	اجتماع
consensus	اجتماع
unsociable	گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
milieu	اجتماع
milieus	اجتماع
milieux	اجتماع
conjunction	اجتماع
conjunctions	اجتماع
guildhall	محل اجتماع اصناف
guildhalls	محل اجتماع اصناف
muster	اجتماع
mustered	اجتماع
mustering	اجتماع
musters	اجتماع
accru	اجتماع فراهم شدگی
aggregation	اجتماع توده
antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
antisocial	مخل اجتماع دشمن جامعه
camporee	اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
commonweal	اجتماع
communitarian	عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
community psychology	روانشناسی اجتماع نگر
covenantor	اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
flocculate	اجتماع کردن
forgather	گرد امدن اجتماع کردن
Other Matches
public meeting	اجتماع
socio-	اجتماع
societal	وابسته به اجتماع
official meeting	اجتماع رسمی
klatsch	اجتماع خودمانی
klatch	اجتماع خودمانی
therapeutic community	اجتماع درمانی
turn out	اجتماع ازدحام
subclass	سطح پایین [اجتماع]
trigon	اجتماع سه ستاره باهم
pentapolis	اجتماع پنج شهر
underclass	سطح پایین [اجتماع]
union [set theory]	اجتماع [مجموعه] [ریاضی]
underclass	طبقه سوم [اجتماع]
subclass	طبقه سوم [اجتماع]
ratag	طبقات پایین اجتماع
The various strata of society.	طبقات مختلف اجتماع
the rabble	طبقات پایین اجتماع
riotous assembly	اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
scurf	شوره سر وازده اجتماع
franklin	طبقه متوسط اجتماع
lower class	طبقه سوم [اجتماع]
lower class	سطح پایین [اجتماع]
redezvous	وعده ملاقات اجتماع مجدد
subclass	طبقه پست وپایین اجتماع
underclass	طبقه پست وپایین اجتماع
vespiary	اجتماع زنبوران دستهای زنبور
upperclassman	عضو صنوف ممتازه اجتماع
lower class	طبقه پست وپایین اجتماع
outside art	[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
social disease	بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com