Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
post
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
posts
محل ماموریت موضع
Other Matches
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
attack position
موضع تک
emplacement
موضع
site
موضع
sited
موضع
position
موضع
locality
موضع
localities
موضع
lodgment
موضع
lodgment or lodge
موضع
spots
موضع
spot
موضع
sites
موضع
positioned
موضع
location
موضع
locations
موضع
defense position
موضع دفاعی
alternate position
موضع یدکی
displacement
تغییر موضع
active site
موضع فعال
positioned
وضعیت موضع
deployment
موضع صف ارایی
supplemental
موضع تکمیلی
battle position
موضع نبرد
alternate position
موضع فرعی
inposition
به موضع رفتن
defense position
موضع پدافندی
delay position
موضع تاخیری
covered position
موضع پوشیده
blocking position
موضع سد کننده
block house
موضع مستحکم
assumed position
موضع فرضی
secondary position
موضع فرعی
secondary position
موضع یدکی
emplacement
موضع گرفتن
firing position
موضع تیر
inposition
مستقر در موضع
position
وضعیت موضع
spot
لکه موضع
punch position
موضع منگنه
supplementary position
موضع یدکی
supplementary position
موضع تکمیلی
selection of position
انتخاب موضع
primary position
موضع اصلی
primary position
موضع ابتدایی
spots
لکه موضع
rendezvous area
موضع انتظار
occupation of position
اشغال موضع
lodgment
موضع گیری
lodgement
موضع گیری
turnabouts
تغییر موضع
turnabout
تغییر موضع
stand
مکث موضع
locality
موضع مکان
localities
موضع مکان
localization
موضع یابی
the seat of pain
موضع درد
switch position
موضع رابط دفاعی
confirmed location
موضع تایید شده
switch position
موضع دفاعی بینابین
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
key position
موضع حساس و مهم
localization of function
موضع یابی کارکرد
occupation of position
اشغال موضع کردن
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
preselect
پیش بینی موضع کردن
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
missions
ماموریت
commissions
:ماموریت
task
ماموریت
tasks
ماموریت
commission
:ماموریت
apostleship
ماموریت
commissioning
:ماموریت
duty
ماموریت
assignment
ماموریت
assignments
ماموریت
mission
ماموریت
errands
ماموریت
errand
ماموریت
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
tour
سیاحت ماموریت
reinforcing
ماموریت تقویتی
missions
وابسته به ماموریت
activities
ماموریت عمل
fire task
ماموریت اتش
fire mission
ماموریت اتش
field duty
ماموریت رزمی
activity
ماموریت عمل
commissions
ماموریت دادن
end of mission
ماموریت تمام
political mission
ماموریت سیاسی
agentship
ماموریت پیشکاری
mission
وابسته به ماموریت
mission type
متضمن ماموریت
mission type
حاوی ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
touring
سیاحت ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
commissions
ارتکاب ماموریت
commissions
ماموریت امریه
permanent oppointment
ماموریت دایمی
commissioned
ماموریت دار
implied task
ماموریت استنتاجی
implied mission
ماموریت استنتاجی
mission objectives
هدفهای ماموریت
mission time
مدت ماموریت
abort
انصراف از ماموریت
air mission
ماموریت هوایی
functions
ماموریت عمل
combat duty
ماموریت رزمی
task unit
یگان ماموریت
specified mission
ماموریت تصریحی
commission
ماموریت امریه
agencies
گماشتگی ماموریت
staff duty
ماموریت ستادی
stations
محل ماموریت
stationed
محل ماموریت
station
محل ماموریت
commission
ارتکاب ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
appointment quota
سهمیه ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
functioned
ماموریت عمل
commissioning
ارتکاب ماموریت
temporary duty
ماموریت موقت
commissioning
ماموریت امریه
function
ماموریت عمل
commission
ماموریت دادن
sea duty
ماموریت دریایی
commissioning
ماموریت دادن
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
perdu
ماموریت مخاطره امیز
postings
تعیین محل ماموریت
short tour
ماموریت کوتاه مدت
perdue
ماموریت مخاطره امیز
task group
گروه ماموریت زمینی
confidential
دارای ماموریت محرمانه
general support
ماموریت عمل کلی
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
change of station
تغییر محل ماموریت
posting
تعیین محل ماموریت
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com