English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
Other Matches
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
arresting system reset unit متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
arresting system cycle time زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
runout محوطه دویدن
run way محوطه دویدن هواپیما
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
aircraft arresting gear جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
doubled دویدن
Running <adj.> دویدن
double دویدن
run دویدن
raced دویدن
races دویدن
race دویدن
doubled up دویدن
to run through دویدن
runs دویدن
track مسابقه دویدن
run for it <idiom> به ضرب دویدن
tracked مسابقه دویدن
on the go <idiom> مشغول دویدن
re-runs دوباره دویدن
running with the ball با توپ دویدن
tracks مسابقه دویدن
re-run دوباره دویدن
trig تر وتمیز دویدن
scuttles بسرعت دویدن
scuttled بسرعت دویدن
winder دویدن سریع
outrun در دویدن جلوافتادن
roil دنبال هم دویدن
scuttle بسرعت دویدن
re-ran دوباره دویدن
outrunning در دویدن جلوافتادن
outruns در دویدن جلوافتادن
scuttling بسرعت دویدن
re-running دوباره دویدن
jog اهسته دویدن
leaps جستن دویدن
jogs اهسته دویدن
to bolt با سرعت دویدن
jogging اهسته دویدن
leap جستن دویدن
footrace مسابقه دویدن
jogged اهسته دویدن
leaped جستن دویدن
cursorial مستعد دویدن
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sprints با حداکثر سرعت دویدن
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
to start شروع کردن به دویدن
circle دویدن در مسیر منحنی
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
jogging دویدن بصورت یورتمه
circled دویدن در مسیر منحنی
circling دویدن در مسیر منحنی
rerun عمل دوباره دویدن
circles دویدن در مسیر منحنی
jogs دویدن بصورت یورتمه
outkick تندتر از رقیب دویدن
jogged دویدن بصورت یورتمه
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
to break into a run شروع کردن به دویدن
base running دویدن بسوی پایگاه
long wind طاقت زیاد دویدن
jog دویدن بصورت یورتمه
sprint با حداکثر سرعت دویدن
dinger دویدن به پایگاه اصلی
he fell to the ground دویدن اغازکردبزمین افتاد
compounded محوطه
ward محوطه
compounded : محوطه
wards محوطه
compound : محوطه
compounds محوطه
compound محوطه
compounds : محوطه
ground محوطه
garth محوطه
zones محوطه
zone محوطه
precincts محوطه
precinct محوطه
enclosures محوطه
area محوطه
enclosure محوطه
haws محوطه
hawing محوطه
areas محوطه
hawed محوطه
haw محوطه
spaces محوطه
space محوطه
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
false start دویدن قبل ازصدای تپانچه
ground game روش استفاده از مانور دویدن
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
break in درمیان صحبت کسی دویدن
roll out دویدن هواپیما روی باند
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
area of visibility محوطه دید
area of probability محوطه احتمالات
farmyard محوطه مزرعه
trap محوطه کوچک
enceinte محوطه قلعه
out port بندرخارج از محوطه
environment architecture معماری محوطه
buffer distance محوطه امنیت
goal crease محوطه دروازه
lawn محوطه چمن
stockyard محوطه دامداری
yard محوطه یا میدان
clear way محوطه صعود
embarkation area محوطه بارگیری
lawns محوطه چمن
closest چهاردیواری محوطه
farmyards محوطه مزرعه
cubby محوطه مکعب
freeze space محوطه سردخانه
courtyard محوطه محصور
run ترتیب محوطه
lot قرعه محوطه
runs ترتیب محوطه
yard man متصدی محوطه
penalty area محوطه پنالتی
penalty areas محوطه پنالتی
yards حیاط محوطه
Inc مخفف محوطه
apron محوطه بارگیری
cincture حلقه محوطه
closes چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
dock yard محوطه لنگرگاه
close چهاردیواری محوطه
chill space محوطه سردخانه
dock yard محوطه بارانداز
god's acre محوطه کلیسا
yard حیاط محوطه
ambit وسعت محوطه
aprons محوطه بارگیری
yards محوطه یا میدان
run way محوطه فرود
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
plain میدان یا محوطه جنگ
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
plainer میدان یا محوطه جنگ
site محل محوطه کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com