Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
pinch
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
Other Matches
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
catboat
قایق تک بادبان
back off
کاستن سرعت در سر پیچ
pull up
کاستن سرعت اسب
afterleech
بادبان جلوی قایق
slowdown
کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdowns
کاستن سرعت یا میزان چیزی
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
head
دستشویی قایق بالای بادبان
shut off
کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
sloop rigged
قایق دارای یک دکل و بادبان 3گوشه
canoes
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoe
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
leech
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leeches
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
leach
لبه عقبی بادبان جلو و عقب قایق
transposes
بطرف دیگر معادله بردن
transposing
بطرف دیگر معادله بردن
transpose
بطرف دیگر معادله بردن
set sail
بالا بردن بادبان
tacking
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
tacks
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
lugsail
بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
ssquare rig
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
pushaway
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
halliard
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gaff
میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
speedboat
قایق موتوری سرعت
flank speed
حداکثر سرعت قایق
speedboats
قایق موتوری سرعت
hull speed
حداکثر سرعت نظری قایق
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
luff
قایق رانزدیکتر به باد بردن
grips
محکم گرفتن
gripped
محکم گرفتن
clutching
محکم گرفتن
to catch hold of
محکم گرفتن
clips
محکم گرفتن
griped
محکم گرفتن
hang on to
<idiom>
محکم گرفتن
clipped
محکم گرفتن
clutch
محکم گرفتن
clutched
محکم گرفتن
clutches
محکم گرفتن
clippings
محکم گرفتن
grip
محکم گرفتن
clip
محکم گرفتن
gripe
محکم گرفتن
gripping
محکم گرفتن
planing hull
بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
gripped
محکم گرفتن چیزی
grip
محکم گرفتن چیزی
rigid adherence to a thing
محکم گرفتن چیزی
to give somebody a hug
محکم گرفتن کسی
to hug somebody
محکم گرفتن کسی
gripping
محکم گرفتن چیزی
grips
محکم گرفتن چیزی
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
hugs
بغل کردن محکم گرفتن
hugged
بغل کردن محکم گرفتن
hugging
بغل کردن محکم گرفتن
hug
بغل کردن محکم گرفتن
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
yaght
قایق بادبان دار یا موتور دار
mooch
گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
outfoot
در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
compass acceleration error
اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
skyward
بطرف اسمان بطرف بالا
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
braced
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
بابست محکم کردن محکم بستن
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
discounting
کاستن
lowering
کاستن از
lowered
کاستن از
lower
کاستن از
discount
کاستن
pull down
کاستن
lighten
کاستن
lowers
کاستن از
pare
کاستن
rebate
کاستن
discounts
کاستن
detracts
کاستن
detracting
کاستن
discounted
کاستن
detracted
کاستن
detract
کاستن
pares
کاستن
rebates
کاستن
pared
کاستن
lightened
کاستن
lessens
کاستن
subtracting
کاستن
lessening
کاستن
lessened
کاستن
to fine down
کاستن
lessen
کاستن
subtracts
کاستن
to cut down
کاستن از
disquantity
کاستن
subtracted
کاستن
reduce
کاستن
reduces
کاستن
subtract
کاستن
abated
کاستن
abate
کاستن
reducing
کاستن
decrease
کاستن
abating
کاستن
subrtraction
کاستن
decreased
کاستن
extenuatextent
کاستن
to tone down
کاستن
decreases
کاستن
abates
کاستن
lightens
کاستن
lightening
کاستن
draw off
کاستن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cheapen
ازقیمت کاستن
softens
خوابانیدن کاستن
diminishable
قابل کاستن
decrement
کاستن پلهای
decompress
ازفشارهوا کاستن
softened
خوابانیدن کاستن
disvalue
ازارزش کاستن
abirritate
ازحساسیت کاستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com