English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
radiogram مخابره پیام با بی سیم
radiograms مخابره پیام با بی سیم
Search result with all words
helio ایینه مخابره پیام
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
Other Matches
InBox خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
challenge and reply ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
UA نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagrams استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
ended کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
wilco پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
traffics مخابره
message line خط مخابره
traffick مخابره
despatch مخابره
traffic مخابره
trafficked مخابره
trafficking مخابره
messages مخابره
transmissions مخابره
communication مخابره
transmission مخابره
message مخابره
telegram مخابره تلگرافی
flag hoist مخابره با پرچم
telegrams مخابره تلگرافی
squawked مخابره کردن
transmissions مخابره کردن
end of transmission انتهای مخابره
transmissions مخابره مخابرات
polar transmission مخابره قطبی
communicating مخابره کردن
parallel transmission مخابره موازی
neutral transmission مخابره خنثی
transmission مخابره مخابرات
transmission مخابره کردن
squawk مخابره کردن
duplex transmission مخابره دو رشتهای
telegraphs مخابره تلگرافی
signalled مخابره کردن
data transmission مخابره داده ها
data communication مخابره داده ها
analog transmission مخابره قیاسی
squawks مخابره کردن
boat call مخابره با قایق
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
data transmission مخابره داده
signaled مخابره کردن
telegraphing مخابره تلگرافی
duplex transmission مخابره دورشتهای
flag پرچم مخابره
flags پرچم مخابره
telegraph مخابره تلگرافی
telegraphed مخابره تلگرافی
dispateh مخابره کردن
signal مخابره کردن
digital transmission مخابره دیجیتال
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
transmission rate سرعت مخابره
synchronous transmission مخابره همزمان
retransmission مخابره مجدد
transmittance ارسال مخابره
telegraphic message مخابره تلگرافی
wirable قابل مخابره
signal bridge پل مخابره ناو
visual communication مخابره بصری
transmittancy ارسال مخابره
transmission error خطای مخابره
satellite communications مخابره ماهوارهای
transmission rate نرخ مخابره
transmittal ارسال مخابره
transmission security تامین مخابره
synchronous transmission مخابره همگام
wires مخابره کردن
syncheronous communications مخابره همزمان
wire مخابره کردن
simplex transmission مخابره ساده
serial tranmission مخابره نوبتی
retransmit دوباره مخابره کردن
semaphore مخابره با پرچم دستی
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
radios با بی سیم مخابره کردن
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
transmitted data دادههای مخابره شده
jammed مانع مخابره شدن
radioed با بی سیم مخابره کردن
radio با بی سیم مخابره کردن
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
despatched مخابره کردن ارسال
jams مانع مخابره شدن
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
dispatch مخابره کردن ارسال
radioing با بی سیم مخابره کردن
dispatched مخابره کردن ارسال
jam مانع مخابره شدن
etb انتهای بلاک مخابره
despatching مخابره کردن ارسال
dispatches مخابره کردن ارسال
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
semaphore مخابره بوسیله پرچم
despatches مخابره کردن ارسال
signalled مخابره کردن علامت دادن
signaled مخابره کردن علامت دادن
signal مخابره کردن علامت دادن
squawk box دستگاه مخابره داخلی ناو
blinker yardarm چراغ مخابره دکل کشتی
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
telephoto دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkies دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
nancy سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
multiplex telegraphy دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
message پیام
signalled پیام
i signal پیام ای
mssg پیام
messages پیام
signaled پیام
signal پیام
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
endings خاتمه پیام
transmissions ارسال پیام
procedure message پیام معمولی
burying کد کردن پیام
message switching پیام گزینی
message source منشاء پیام
beginning of message شروع پیام
ending خاتمه پیام
q signal پیام کیو
transmission ارسال پیام
heading سرلوحه پیام
headings سرلوحه پیام
brightness signal پیام روشنایی
privacy استقلال پیام
plain text پیام کشف
encodes کد کردن پیام
body متن پیام
encode کد کردن پیام
radiotelegram پیام تلگرافی
bury کد کردن پیام
plaindress پیام کشف
bodies متن پیام
monochrome signal پیام تکرنگ
meteorological message پیام هواسنجی
procedure message پیام عادی
buries کد کردن پیام
message source منبع پیام
end of massage انتهای پیام
fox message پیام دوباره
general message پیام عمومی
to send a message پیام فرستادن
signal generator پیام ساز
signal center مرکز پیام
heliogram پیام افتابی
ems dispatch پیام امس
cryptogram پیام پنهانی
communicator پیام دهنده
telephone message پیام تلفنی
diagnostic massage پیام تشخیصی
dummy message پیام دروغی
end of message انتهای پیام
som اغاز پیام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com