English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
et al مخفف و دیگران
Other Matches
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
mike مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
mikes مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
rest دیگران
rests دیگران
asides جدااز دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
aside جدااز دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
regard for others رعایت دیگران
regard for others واهمه از دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
individualize از دیگران جدا کردن
breached تجاوز به حقوق دیگران
dummy الت دست دیگران
dummies الت دست دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
breaches تجاوز به حقوق دیگران
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
mind reader کاشف افکار دیگران
individualizing از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
individualising از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
individualised از دیگران جدا کردن
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
mind reading کشف افکار دیگران
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
spoiler محل عیش دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
infringer متخطی به حقوق دیگران
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
who's مخفف is who
e'er مخفف ever
grammalogue مخفف
wasn't مخفف not was
abbreviated مخفف
D.I.Y مخفف!yourself it Do
what's مخفف is what
who'll مخفف shall who
mitigative مخفف
who're مخفف are who
wouldn't مخفف not would
logogram مخفف
shorthand symbol مخفف
acronym مخفف
aren't مخفف not are
pl مخفف جا
ft مخفف پا
obj مخفف شی
token [symbol, abbreviation] مخفف
abbreviation مخفف
acronyms مخفف
abbreviations مخفف ها
didn't مخفف not did
o' مخفف of
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
nighties مخفف nightgown
mg مخفف میلیگرم
max مخفف maximum
Nos مخفف شماره
nightie مخفف nightgown
HM مخفف هکتومتر
oz مخفف اونس
panto مخفف pantomime
pantos مخفف pantomime
perm مخفف permanent
permed مخفف permanent
perming مخفف permanent
perms مخفف permanent
p.a مخفف سالیانه
masc مخفف مذکر
Maj مخفف Major
Jun مخفف ژوئن
km مخفف کیلومتر
Jan مخفف ژانویه
lib مخفف liberation
Lieut مخفف Lieutenant
inst مخفف فوری
info مخفف اطلاعات
Inc مخفف محوطه
in. مخفف اینچ
LVs مخفف لاویان
HRH مخفف والاحضرت
hr مخفف ساعت
LV مخفف لاویان
HP مخفف پرنیرو
hrs مخفف ساعت
hols مخفف تعطیلات
kg مخفف بشکه
poss مخفف تملک
tech مخفف فنی
vacs مخفف vacation
yrs مخفف سالها
techs مخفف فنی
temp مخفف temporary
temps مخفف temporary
tsp مخفف teaspoon
tsps مخفف teaspoon
TV مخفف تلویزیون
yr مخفف سال
TVs مخفف تلویزیون
yds مخفف یارد
UK مخفف بریتانیا
Univ مخفف جهانی
yd مخفف یارد
usu مخفف معمول
SW مخفف southwest
Supt مخفف Superintendent
STDs مخفف معیار
pp مخفف صفحات
PR مخفف جفت
psycho مخفف psychotic
psychos مخفف psychotic
pt مخفف بخش
quin مخفف quintuplet
quins مخفف quintuplet
retd مخفف در استخدام
sax مخفف saxophone
saxes مخفف saxophone
Sgt مخفف گروهبان
sq مخفف توالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com