English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
mix مخلوط ترکیبی
mixes مخلوط ترکیبی
Other Matches
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
combinatory ترکیبی
combinatorial ترکیبی
composite casting ترکیبی
synthetical ترکیبی
synthetic ترکیبی
combinative ترکیبی
combinational ترکیبی
trivalency سه ترکیبی
trivalence سه ترکیبی
synthesic ترکیبی
agglutinative ترکیبی
ingradient جز جز ترکیبی
mixed glue چسب ترکیبی
diphthong صدای ترکیبی
shapeliness خوش ترکیبی
ordinal number عدد ترکیبی
mixed cell refernce ارجاع سل ترکیبی
mixed strategy استراتژی ترکیبی
composite metal فلز ترکیبی
elective affinity میل ترکیبی
parathesis ترکیبی بی تغییر
composite symbol علامت ترکیبی
affinity میل ترکیبی
composite video تصویر ترکیبی
affinities میل ترکیبی
semisynthetic نیمه ترکیبی
synthetic method روش ترکیبی
ingredient جزء ترکیبی
ingredients جزء ترکیبی
turboramjet ترکیبی از توربوجت و رم جت
combinational circuit مدار ترکیبی
combination bands نوارهای ترکیبی
syntax error اشتباه ترکیبی
syntactical analysis تحلیل ترکیبی
diphthongs صدای ترکیبی
combination influence عامل ترکیبی
sequential storage انباره ترکیبی
combination tone صوت ترکیبی
hemiterpene ترکیبی بفرمول 8H5C
histamine ترکیبی بفرمول 3N9H5C
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
combined transport document اسناد حمل ترکیبی
chemical affinity میل ترکیبی شیمیایی
feasion بمب ترکیبی اتمی
diatessaron ترکیبی ازچهار دارو
ct حمل و نقل ترکیبی
hydrogen bombs بمب ترکیبی اتمی
hydrogen bomb بمب ترکیبی اتمی
compound leverage floor jack اهرم بالابر ترکیبی
combined transport حمل و نقل ترکیبی
ctd سند حمل ترکیبی
Borromini capital [نوعی سر ستون ترکیبی]
lattin ترکیبی مانند فلز برنج
combined transport operator عامل حمل و نقل ترکیبی
latten ترکیبی مانند فلز برنج
ketol ترکیبی مرکب ازالکل و استون
contraction parry ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
cto عامل حمل ونقل ترکیبی
hexahydrate ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
carbide ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
basophile میل ترکیبی شدیدبا موادقلیایی
mixed column line graph نمودار ستونی- خطی ترکیبی
cob [ترکیبی از خاک رس، ریگ، شن و کاه و آب]
fiata combined transport bill of lading بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
mixed column line chart نمودار ستونی- خطی ترکیبی
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
iodoform ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
syntactic طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactical طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
BPP چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
BPP هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
cannon [ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
polyene ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
chloramine هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
monad ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
silicone ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
hypotaxis رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
octad جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
fbl lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
compost مخلوط
confused مخلوط
mixer مخلوط کن
macedoine مخلوط
blends مخلوط
mixtures مخلوط
admixture مخلوط
admixtion مخلوط
blending مخلوط
blent مخلوط شد
mixture مخلوط
blend مخلوط
composite مخلوط
blender مخلوط کن
blenders مخلوط کن
mixed مخلوط
hash مخلوط
mixers مخلوط کن
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
azeotropic mixture مخلوط همجوش
immiscible مخلوط نشدنی
mixed gas گاز مخلوط
mixture control کنترل مخلوط
mixed glue چسب مخلوط
intercarrier beat زنه مخلوط
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
blent مخلوط کرد
homogeneous mixture مخلوط همگن
heterogeneous mixture مخلوط ناهمگن
mixed semiconductor نیمرسانای مخلوط
gas mixture مخلوط گاز
hot mixer مخلوط کننده
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
mixed crystal کریستال مخلوط
batch mixer مخلوط کن ضربهای
commix مخلوط کردن
unscourced wool پشم مخلوط
miscible مخلوط شدنی
rich mix مخلوط پر مایه
pug mill اسیای گل مخلوط کن
mell مخلوط کردن
confect مخلوط کردن
melange مخلوط امیختگی
proportioner مخلوط کن شیمیایی
powder mixer گرد مخلوط کن
concrete mix مخلوط بتن
solid solution کریستال مخلوط
syncrasy مخلوط کردن
crab cocktail مخلوط خرچنگ
cryogen مخلوط سرمازا
weak mixture مخلوط ضعیف
intercarrier buzz وزوز مخلوط
duplex pressure proportioner مخلوط کن دو فشاری
interlard مخلوط کردن
terpenoid مخلوط باترپن
ternary mixture مخلوط سه تایی
intermeddle مخلوط کردن
lean mixture مخلوط رقیق
blends مخلوط امیختگی
staffs مخلوط سیمان و گچ
meddles مخلوط کردن
blends مخلوط کردن
mixes امیزه مخلوط
intermingle با هم مخلوط کردن
puddle مخلوط کردن
mixing مخلوط کردن
mixtures بتن مخلوط کن
mix امیزه مخلوط
blend مخلوط امیختگی
blend مخلوط کردن
mixer مخلوط کننده
staff مخلوط سیمان و گچ
mixers مخلوط کننده
mixture بتن مخلوط کن
porridge چیز مخلوط
mingle مخلوط کردن
mingled مخلوط کردن
mingles مخلوط کردن
unadulterated مخلوط نشده
melt مخلوط کردن
admix مخلوط کردن
mingling مخلوط کردن
laudanum مخلوط افیون
intermingling با هم مخلوط کردن
meddled مخلوط کردن
intermingled با هم مخلوط کردن
puddles مخلوط کردن
intermingles با هم مخلوط کردن
hash مخلوط کردن
meddle مخلوط کردن
staffed مخلوط سیمان و گچ
melts مخلوط کردن
harshest مخلوط بتن سفت
immiscibility حالت مخلوط نشدنی
hc mixture مخلوط هیدروکلرید یا گازخفه کن
gas air mixture مخلوط بنزین و هوا
harsher مخلوط بتن سفت
harsh مخلوط بتن سفت
batch اندازه مخلوط بتن
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
intercarrier sound system کانال صوتی مخلوط
temper مخلوط کردن مزاج
burdens مخلوط کردن بار
mixture of tar and bitumen مخلوط قطران و قیر
modulator لامپ مخلوط کننده
burden مخلوط کردن بار
tempered مخلوط کردن مزاج
tempers مخلوط کردن مزاج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com