English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
continous mixer مخلوط کننده دائمی
Other Matches
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
mixer مخلوط کننده
hot mixer مخلوط کننده
mixers مخلوط کننده
jet mixer مخلوط کننده با فشار اب
mixer stage طبقه مخلوط کننده
mixer tube لامپ مخلوط کننده
mixing blade قاشقک مخلوط کننده
frequency mixer مخلوط کننده یا میکسرفرکانس
rotary drum mixer مخلوط کننده طبلکی
modulator لامپ مخلوط کننده
hot metal mixre مخلوط کننده اهن خام
modulator طبقه مخلوط کننده مدولاتور
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
standing دائمی
permanent دائمی
constants دائمی
first string دائمی
constant دائمی
sequential دائمی
ceaseless دائمی
continous دائمی
perennials دائمی
perennial دائمی
permanent hardness سختی دائمی
everlasting همیشگی دائمی
continual دائمی همیشگی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
costant load بار دائمی
permanent storage انبارش دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
continous cycle گردش دائمی
constant power توان دائمی
permanent consumption مصرف دائمی
consistent flow جریان دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
permanent error خطای دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
permanent fault عیب دائمی
persistent inflation تورم دائمی
eternal بی پایان دائمی
permanent load بار دائمی
permanent insane مجنون دائمی
permanent income درامد دائمی
sustained speed سرعت دائمی
continous earth زمین دائمی
permanent سیر دائمی
regular salary حقوق دائمی
permanent دائمی ماندنی
permanent storage حافظه دائمی
regular army ارتش دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
standing committee کمیته دائمی
continous running گردش دائمی
standing army ارتش دائمی
permanent color رنگ دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
continous rolling نورد دائمی
permanent storage انباره دائمی
continous operation کار دائمی
permanent store انباره دائمی
steady flow جریان دائمی
steady state حالت دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
continous traction نیروی کشش دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
engram تحولات دائمی هسته سلول
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
engramme تحولات دائمی هسته سلول
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
continous casting method روش ریخته گری دائمی
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
mixture مخلوط
blender مخلوط کن
blends مخلوط
blenders مخلوط کن
blending مخلوط
confused مخلوط
admixture مخلوط
blend مخلوط
mixers مخلوط کن
mixtures مخلوط
admixtion مخلوط
blent مخلوط شد
macedoine مخلوط
compost مخلوط
hash مخلوط
composite مخلوط
mixer مخلوط کن
mixed مخلوط
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
mingles مخلوط کردن
meddled مخلوط کردن
concrete mix مخلوط بتن
meddles مخلوط کردن
cryogen مخلوط سرمازا
laudanum مخلوط افیون
meddle مخلوط کردن
ternary mixture مخلوط سه تایی
confect مخلوط کردن
terpenoid مخلوط باترپن
mingling مخلوط کردن
weak mixture مخلوط ضعیف
immiscible مخلوط نشدنی
crab cocktail مخلوط خرچنگ
homogeneous mixture مخلوط همگن
staffs مخلوط سیمان و گچ
intermingle با هم مخلوط کردن
staffed مخلوط سیمان و گچ
unscourced wool پشم مخلوط
staff مخلوط سیمان و گچ
puddles مخلوط کردن
intermingled با هم مخلوط کردن
puddle مخلوط کردن
heterogeneous mixture مخلوط ناهمگن
intermingles با هم مخلوط کردن
mingle مخلوط کردن
mingled مخلوط کردن
intermingling با هم مخلوط کردن
syncrasy مخلوط کردن
gas mixture مخلوط گاز
mixed crystal کریستال مخلوط
mixed gas گاز مخلوط
hash مخلوط کردن
intercarrier beat زنه مخلوط
intercarrier buzz وزوز مخلوط
unadulterated مخلوط نشده
mixed glue چسب مخلوط
mixed semiconductor نیمرسانای مخلوط
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
interlard مخلوط کردن
intermeddle مخلوط کردن
lean mixture مخلوط رقیق
porridge چیز مخلوط
miscible مخلوط شدنی
melt مخلوط کردن
mell مخلوط کردن
duplex pressure proportioner مخلوط کن دو فشاری
batch mixer مخلوط کن ضربهای
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
azeotropic mixture مخلوط همجوش
powder mixer گرد مخلوط کن
blent مخلوط کرد
proportioner مخلوط کن شیمیایی
rich mix مخلوط پر مایه
melts مخلوط کردن
solid solution کریستال مخلوط
pug mill اسیای گل مخلوط کن
melange مخلوط امیختگی
mixture بتن مخلوط کن
mixes مخلوط ترکیبی
blends مخلوط امیختگی
mixtures بتن مخلوط کن
mix امیزه مخلوط
mixture control کنترل مخلوط
mixes امیزه مخلوط
mix مخلوط ترکیبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com