English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
detonating cord مدار چاشنی
Search result with all words
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Other Matches
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train مدار خرج مدار باروت
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
percussion cap چاشنی
seasoning چاشنی
capped چاشنی
igniter چاشنی
devices چاشنی
device چاشنی
percussion caps چاشنی
capsule چاشنی
sauce چاشنی
primer چاشنی
safety fuze چاشنی
primers چاشنی
flavoring چاشنی
ignitor چاشنی
salmagundi چاشنی
amorce چاشنی
stuffing چاشنی
sauces چاشنی
flavourings چاشنی
flavouring چاشنی
flavorings چاشنی
detonator چاشنی
destructor چاشنی
detonating charge چاشنی
luring چاشنی
lures چاشنی
lured چاشنی
lure چاشنی
capsules چاشنی
detonators چاشنی
cap چاشنی
dressing چاشنی
fuze چاشنی
dressings چاشنی
primed چاشنی گذاشتن
percussion cap چاشنی ضربتی
sauces چاشنی زدن به
defusing چاشنی کشیدن
garnished چاشنی زدن
spicing چاشنی غذا
spice چاشنی غذا
primer seat مقر چاشنی
blasting cap کلاهک چاشنی
detonation cap کلاهک چاشنی
electric primer چاشنی الکتریکی
spices چاشنی غذا
garniture تزیین چاشنی
garnish چاشنی زدن
primes چاشنی گذاشتن
cannon primer چاشنی توپ
garnishes چاشنی زدن
detonation cord فتیله چاشنی
spiced چاشنی غذا
sauce چاشنی زدن به
relishing چاشنی ذوق
tutti frutti چاشنی میوهدار
defuses چاشنی کشیدن
percussion caps چاشنی ضربتی
defused چاشنی کشیدن
defuse چاشنی کشیدن
primer pouch محفظه چاشنی
seasoner چاشنی زننده
flash fuze چاشنی الکتریکی
ketchup چاشنی غذا
adapter booster چاشنی خوران
igniter train مجموعه چاشنی
igniting powder خرج چاشنی
relish چاشنی ذوق
relished چاشنی ذوق
ignition cap کلاهک چاشنی
destructor چاشنی انفجاری
relishes چاشنی ذوق
prime چاشنی گذاشتن
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
seasoned دوران چاشنی زدن
flavor چاشنی زدن به معطرکردن
season دوران چاشنی زدن
seasons دوران چاشنی زدن
flavors چاشنی زدن به معطرکردن
precussion detonator چاشنی ضربتی یا دنگی
sauce-boats فرف چاشنی خوری
flavour چاشنی زدن به معطرکردن
initiator چاشنی مشتعل کننده
melinite مخصوص تهیه چاشنی
flavored چاشنی زدن به معطرکردن
condiments چاشنی ادویه زدن
condiment چاشنی ادویه زدن
flavours چاشنی زدن به معطرکردن
garnish چاشنی زدن به ارایش
safing چاشنی برداری کردن
chutney یکنوع چاشنی غذا
adhesion agent چاشنی چسب افزا
primming چاشنی گذاری کردن
au naturel ساده و بدون چاشنی
primer setback عقب نشستن چاشنی
primer pouch کیف یافانوسقه چاشنی
sauce boat فرف چاشنی خوری
primer leak خروج گازاز ته چاشنی
French dressing چاشنی سالاد فرانسوی
activate چاشنی مین را کشیدن
cannon primer چاشنی خرج توپ
garnished چاشنی زدن به ارایش
garnishes چاشنی زدن به ارایش
uncharged چاشنی گذاری نشده
primer leak نشد کردن چاشنی
sauce-boat فرف چاشنی خوری
hung striker ضارب چاشنی معیوب نارنجک
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
flavor چاشنی مزه دار کردن
gamy چاشنی زده افتضاح اور
gamey چاشنی زده افتضاح اور
initiator چاشنی اولیه خرج ابتدایی
firing mechanism چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
salad dressings چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressing چاشنی وادویه مخصوص سالاد
squibs چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavour چاشنی مزه دار کردن
flavored چاشنی مزه دار کردن
flavours چاشنی مزه دار کردن
electric squib نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
flavors چاشنی مزه دار کردن
squib چاشنی خرج راکتهای دریایی
mayonnaise نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
to dress [salad] چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
cocks چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squibs یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
cocking چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cock چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squib یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
activating به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activates به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
soy سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
dormant عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
pivots مدار
pivoted مدار
pivot مدار
themes مدار
theme مدار
orbits مدار
orbit مدار
electric circuit مدار
track circuit مدار خط
zones مدار
circuits مدار
and gate مدار AND
or circuit مدار OR
zone مدار
absis مدار
circuit مدار
orbited مدار
one wire circuit مدار تک سیم
circuit card کارت مدار
digital circuit مدار رقمی
circuit resistance مقاومت مدار
bistable circuit مدار دوپایا
basic circuit مدار ساده
balanced circuit مدار متعادل
control circuit مدار فرمان
blind circuit مدار یک طرفه
bridge circuit مدار پلوار
circuit capacity فرفیت مدار
circuit board برد مدار
circuit board تخته مدار
breadboard تخته مدار
politicians سیاست مدار
capacitive circuit مدار فرفیتی
politician سیاست مدار
auxiliary circuit مدار یدکی
branch circuit مدار انشعابی
combined circuit مدار مرکب
single wire circuit مدار تک سیم
complex circuit مدار مختلط
composited circuit مدار تک سیم
ground return circuit مدار تک سیم
delay circuit مدار تاخیر
converter circuit مدار مبدل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com