English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
scambler مدافع مامور مانوربالا
Other Matches
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates مامور فرستاده مامور کردن
delegated مامور فرستاده مامور کردن
delegate مامور فرستاده مامور کردن
delegating مامور فرستاده مامور کردن
defender مدافع
defenders مدافع
apologist مدافع
backer up مدافع
apologists مدافع
close defence سه مدافع
championless بی مدافع
blue liner مدافع
back مدافع
defenseless بی مدافع
crease defenceman مدافع
backs مدافع
pleader مدافع
pass rusher مدافع خط
defendants مدافع
defendant مدافع
back مدافع خط میدان
backs مدافع خط میدان
blitzer مدافع نفوذی
the champion of liberty مدافع ازادی
advocating وکیل مدافع
advocates وکیل مدافع
advocated وکیل مدافع
advocate وکیل مدافع
positioned موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
backfour چهار مدافع
backman بازیگر مدافع
ball hawk مدافع پرقدرت
defensor وکیل مدافع
barrister وکیل مدافع
defending attorney وکیل مدافع
full back مدافع پوششی
self defensive مدافع خود
judge advocate وکیل مدافع
barristers وکیل مدافع
proctor وکیل مدافع
linemen مدافع یامهاجم روی خط
chicken fight سد کردن پی در پی راه مدافع
lineman مدافع یامهاجم روی خط
contestant مسابقه دهنده مدافع
free safety مدافع در منطقه ضعف
attorney نمایندگی وکیل مدافع
attorneys نمایندگی وکیل مدافع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
contestants مسابقه دهنده مدافع
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
counselor رایزن وکیل مدافع
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
slotback مدافع پشت شکاف
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
counselors رایزن وکیل مدافع
counsellor رایزن وکیل مدافع
counsellors رایزن وکیل مدافع
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
bait the hole گول زدن مدافع حریف
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
wicketkeeper توپگیر مدافع میلههای کریکت
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
wing threequarter هریک از دو مدافع کنار زمین
blocker مدافع روی تور والیبال
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
cutoff block سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
shortstop موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
cross kick ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
go backdoor جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
strong safety مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
drop-outs ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
pass cut روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
defenceman مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
dropouts ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
delayed offside تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
look off فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
ranksman مامور صف
commissioners مامور
bedell مامور
officers مامور
officer مامور
functionery مامور
commissioner مامور
bedel مامور
pursuivant مامور
official مامور
agent مامور
functionary مامور
functionaries مامور
missionary مامور
commissionaire مامور
agents مامور
missionaries مامور
commissionaires مامور
appointed مامور
counterspy مامور ضد جاسوسی
envoy مامور نماینده
custom assersor مامور گمرک
appoints مامور کردن
customs appraisor مامور گمرک
customs officer مامور گمرک
appoint مامور کردن
auditors مامور رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
consular officer مامور کنسولی
envoy فرستاده مامور
envoys مامور نماینده
assignee نماینده مامور
attackman مامور حمله
mole مامور مخفی
defector in place مامور مخفی
bailiffs مامور اجرا
bailiff مامور اجرا
bumbailiff مامور اجرا
envoys فرستاده مامور
probation officers مامور نافر
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
revenuer مامور مالیاتی
lictor مامور اجرا
purchasing officer مامور خرید
on sentry مامور نگهبانی
pointsman مامور راهنمائی
censors مامور سانسور
censoring مامور سانسور
censored مامور سانسور
paymaster مامور پرداخت
probation officer مامور نافر
diplomatic agent مامور سیاسی
diplomatic officer مامور سیاسی
executioners مامور اعدام
executioner مامور اعدام
envoi مامور نماینده
executive bailiff مامور اجرا
file clerk مامور بایگانی
sergeant at arms مامور اجرا
send on duty مامور کردن
paymasters مامور پرداخت
emissaries مامور مخفی
censor مامور سانسور
police officer مامور پلیس
communicants مامور ابلاغ
communicant مامور ابلاغ
emissary مامور سری
hangmen مامور اعدام
hangman مامور اعدام
sergeants مامور اجرا
sergeant مامور اجرا
officer مامور متصدی
officers مامور متصدی
policeman مامور پلیس
waggoner مامور واگن
emissary مامور مخفی
police officers مامور پلیس
policemen مامور پلیس
High Commissioners مامور عالیرتبه
bureaucrat مامور اداری
secret agents مامور مخفی
bureaucrats مامور اداری
secret agent مامور مخفی
executor مامور اجرا
executors مامور اجرا
emissaries مامور سری
typographer مامور چاپخانه
scouted مامور اکتشاف
inquisitor مامور تحقیق
investigator مامور تحقیق
scouts مامور اکتشاف
High Commissioner مامور عالیرتبه
scout مامور اکتشاف
inquisitors مامور تحقیق
tollman مامور نواقل
investigators مامور تحقیق
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
sweeper اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
sweepers اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com