English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
production management مدیریت تولید
Search result with all words
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Other Matches
computer managed instruction اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smart buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
matronage مدیریت
generalship مدیریت
directorship مدیریت
directorships مدیریت
stage direction مدیریت
superintendence مدیریت
conductorship مدیریت
directorates مدیریت
managership مدیریت
managements مدیریت
administratorship مدیریت
leadership مدیریت
menage مدیریت
administration مدیریت
administrations مدیریت
management مدیریت
directorate مدیریت
monopoly management مدیریت انحصاری
industrial management مدیریت صنعتی
pyramiding مدیریت واحد
ownership and management مالکیت و مدیریت
trust مدیریت امانی
foremanship مدیریت سرکارگری
trusted مدیریت امانی
trusts مدیریت امانی
interlocking directorate مدیریت واحد
managerial economics اقتصاد مدیریت
materiel management مدیریت اماد
materials management مدیریت مواد
postal directory مدیریت پست
directorate مقام مدیریت
materiel cognizance مدیریت کالاها
memory management مدیریت حافظه
materiel management مدیریت اقلام
personnel management مدیریت استخدام
management system سیستم مدیریت
directorates مقام مدیریت
inventory management مدیریت موجودی
job management مدیریت برنامه
maladministration سوء مدیریت
operational management مدیریت عملیاتی
management expenses مخارج مدیریت
management graphics مدیریت گرافیک
management report گزارش مدیریت
management science علم مدیریت
personnel management مدیریت پرسنلی
financial management مدیریت مالی
career management مدیریت مشاغل
setup <idiom> مدیریت داشتن
demand management مدیریت تقاضا
concurrency management مدیریت همزمانی
run the show مدیریت کردن
resource management مدیریت منبع
data management مدیریت داده ها
system mangement مدیریت سیستم
educational administration مدیریت اموزشی
superintendence ریاست مدیریت
file management مدیریت فایل
file management مدیریت پرونده
file management مدیریت پرونده ها
task management مدیریت کار
superintendency ریاست مدیریت
scientific management مدیریت علمی
record management مدیریت مدارک
record management مدیریت رکوردها
supply management مدیریت عرضه
facilities management مدیریت امکانات
configuration management مدیریت پیکربندی
task management مدیریت وفیفه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
top level management مدیریت سطح بالا
direct مدیریت یا سازمان دهی
middle level management مدیریت سطح متوسط
framework مدیریت پایگاه داده
flows مدیریت جریان داده
frameworks مدیریت پایگاه داده
memory management program برنامه مدیریت حافظه
conveyancing مدیریت از روی مهارت
directed مدیریت یا سازمان دهی
wildlife management مدیریت حیات وحش
directs مدیریت یا سازمان دهی
project management program برنامه مدیریت پروژه
data management system سیستم مدیریت داده ها
data base management مدیریت پایگاه داده ها
data management programs برنامههای مدیریت داده ها
data base management مدیریت پایگاه داده
materiel cognizance مدیریت تشخیص کالا
data processing management مدیریت پردازش داده
spatial data management مدیریت داده فضایی
institute of materials management موسسه مدیریت مواد
input/output مدیریت و کنترل میکند
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
information management system سیستم مدیریت اطلاعات
dm مدیریت داده هاanagement
file management program برنامه مدیریت فایل
flow مدیریت جریان داده
flowed مدیریت جریان داده
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
project management system سیستم مدیریت پروژه
management information system سیستم مدیریت اطلاعات
server ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
database management مدیریت پایگاه داده ها
lower level management مدیریت سطح پایین
letters of administration سند مدیریت ترکه
item manager مدیریت اقلام تدارکاتی
data base management system سیستم مدیریت پایگاه داده ها
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
personal information manager برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
CMIS سیستم مدیریت شبکه قدرتمند
career management مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
data processing management association انجمن مدیریت پردازش داده
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
management مدیریت وریاست حسن تدبیر
relational database management مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
database management system سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
pim برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
IAB مهندسی و مدیریت اینترنت است
database management program برنامه مدیریت پایگاه داده ها
managements مدیریت وریاست حسن تدبیر
Internet مهندسی و مدیریت اینترنت است
record oriented database management برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
rdbms سیستم مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
paged memory management مدیریت حافظه صفحه بندی شده
flat fuiile database management program برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
relational data menagement system سیستم مدیریت پایگاه داده رابطهای
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
table oriented database management progr برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
mis سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
mis- سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
hierarchical data base management system سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
processes کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
administrator بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
administrators بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
process کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
ims Information سیستم مدیریت اطلاعات System anagement
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
database تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
databases که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
databases تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
database که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
dbase iii بسته نرم افزاری مدیریت پایگاه داده رابطهای
prints کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
printed کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
NetView معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
print کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
dbms Base Data سیستم مدیریت پایگاه داده System anagement
smis for Society Systems انجمن سیستمهای مدیریت اطلاعات Information anagement
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
fetches سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
fetch سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
fetched سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
dynamic ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
hdbms DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
dynamically ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
routines مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com