Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (1 milliseconds)
English
Persian
routinely
روال
routinely
امر عادی
routinely
روزمره کار عادی
routinely
جریان عادی عادت جاری
routinely
عادی
routinely
معمولی
routinely
کار عادی
routinely
خط مشی جاری
routinely
روش جاری
routinely
روتین
routinely
یک سری حرکت ژیمناستیک
routinely
جریان عادی و دایمی
routinely
طریقه عادی
routinely
امور غیر مهم
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely
بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely
بخشی از کد در یک محل که توسط فراخوانی ها در تابع استفاده میشود
routinely
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com