Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
Other Matches
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
quorum
اکثریت لازم برای مذاکرات
China has signalled
[its]
readiness to resume talks.
چین آمادگی
[خود را ]
برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
pourparlers
مذاکرات
goings-on
مذاکرات
dealings
مذاکرات
negotiation result
پی آمد مذاکرات
negotiation result
عاقبت مذاکرات
cloture
کفایت مذاکرات
hansard
مذاکرات رسمی
progress of negotiations
پیشرفت مذاکرات
negotiation outcome
پی آمد مذاکرات
negotiations
معاوضه مذاکرات
transaction
خلاصه مذاکرات
transactions
شرح مذاکرات
minutes
خلاصه مذاکرات
break down of negotiation
تفکیک مذاکرات
minute
خلاصه مذاکرات
negotiation
معاوضه مذاکرات
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
negotiation outcome
عاقبت مذاکرات
result of the negotiations
پی آمد مذاکرات
failure of negotiations
شکست مذاکرات
negotiator
سرپرست مذاکرات
chief negotiator
سرپرست مذاکرات
record
صورت مذاکرات
leader of the negotiations
سرپرست مذاکرات
negotiation round
دور مذاکرات
round of negotiations
دور مذاکرات
process of negotiations
روند مذاکرات
proceedings of the parliament
مذاکرات مجلس
proceed with deliberations
شروع مذاکرات
result of the negotiations
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
حاصل مذاکرات
negotiation result
نتیجه مذاکرات
result of the negotiations
عاقبت مذاکرات
negotiation result
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
حاصل مذاکرات
peace negotiations
مذاکرات صلح
proceedings
شرح مذاکرات
peace negotiation
مذاکرات صلح
negotiation outcome
نتیجه مذاکرات
proceeding
پیشرفت خلاصه مذاکرات
debated
مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions.
درطی مذاکرات ومباحثات
opening of negotiations
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
closure
رای کفایت مذاکرات
closures
رای کفایت مذاکرات
course of dealing
دوره مذاکرات خرید
parliamentary discussions
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debate
مذاکرات پارلمانی منازعه
debating
مذاکرات پارلمانی منازعه
debates
مذاکرات پارلمانی منازعه
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture
رای به کفایت مذاکرات دادن
put the question
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
tamper
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
count out of the house
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
closure
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
closures
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
negotiation
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
party
دسته متشکل جمعیت
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
previous question
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
ensembles
دسته جمعی
ensemble
دسته جمعی
communal
دسته جمعی
processional
دسته جمعی
in company
دسته جمعی
in chorus
دسته جمعی
all together
دسته جمعی
social
دسته جمعی
en masse
دسته جمعی
collective
دسته جمعی
genocide
کشتار دسته جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
teamwork
کار دسته جمعی
salvo
فریاد دسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
collective security
تامین دسته جمعی
in mass
بطور دسته جمعی
salvoes
فریاد دسته جمعی
gang punch
منگنه دسته جمعی
collective fire
اتش دسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
picnicked
دسته جمعی خوردن
procession
حرکت دسته جمعی
processions
حرکت دسته جمعی
polls
اخذرای دسته جمعی
picnicked
گردش دسته جمعی
picnic
دسته جمعی خوردن
picnic
گردش دسته جمعی
picnics
گردش دسته جمعی
ingrow
بطور دسته جمعی
power play
حمله دسته جمعی
picnics
دسته جمعی خوردن
flutter
بال زنی دسته جمعی
formicarm
زندگی دسته جمعی موریانه
fluttering
بال زنی دسته جمعی
flutters
بال زنی دسته جمعی
gang
دسته جمعی عمل کردن
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
formicary
زندگی دسته جمعی موریانه
fluttered
بال زنی دسته جمعی
gangs
دسته جمعی عمل کردن
parades
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading
تظاهرات عملیات دسته جمعی
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
part song
آواز دسته جمعی بدون ساز
collectivism
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
anthems
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
anthem
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
choirs
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litany
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
digital darkroom
برنامهای برای بهبود تصویر
poussette
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
customising
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
HMI's
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
ActiveX
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
exodus
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
multimedia
قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
Perl
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
MMX
قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
processor
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
innovation theory
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
public enterprises
موسسات عمومی
private institutions
موسسات خصوصی
private enterprises
موسسات خصوصی
thrift institutions
موسسات پس انداز
public institutions
موسسات عمومی
corsage
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
buckhorn
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
corsages
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
nonprofit enterprises
موسسات غیر انتفاعی
investment institutions
موسسات سرمایه گذاری
plantable lanceolata
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
nonmonetarists
ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
corody
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
regional agency
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
investors
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
workers
کارگران
labours
کارگران
blue collar employees
کارگران
pluralism
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
workforce
شمار کارگران
foreman
مباشر کارگران
farm labors
کارگران مزارع
industrial workers
کارگران صنعتی
manual workers
کارگران دستکار
labourunion
اتحادیه کارگران
labor service
اتحادیه کارگران
wildcat strike
<idiom>
اعتصاب کارگران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com