English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
Other Matches
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
chain مراجعه کنید به CATENA
chains مراجعه کنید به CATENA
take medical a به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
refer to drawer بحواله کننده مراجع شود بکشنده مراجعه کنید
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
divisions طبقه بندی
typification طبقه بندی
classification طبقه بندی
sorting طبقه بندی
assortments طبقه بندی
assortment طبقه بندی
bracket طبقه بندی
systemization طبقه بندی
classifications طبقه بندی
grading طبقه بندی
division طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
denomination طبقه بندی
stratification طبقه بندی
denominations طبقه بندی
frameworks استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework استخوان بندی قالب چهار دیواری
scaffold سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffolds سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
classifiable قابل طبقه بندی
classify طبقه بندی کردن
categorizing طبقه بندی کردن
rug classification طبقه بندی فرش
unclassified طبقه بندی نشده
unclassified بدون طبقه بندی
classification chart نمودار طبقه بندی
classifying طبقه بندی کردن
taxonomist متخصص طبقه بندی
speed rate increment طبقه بندی سرعت
classifications طبقه بندی پیام
layer طبقه بندی کردن
classificatory مربوط به طبقه بندی
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
categorize طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
pigeonhole طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
soil class طبقه بندی خاک
harmonic division طبقه بندی متناسب
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
budget classification طبقه بندی بودجه
nondescript غیرقابل طبقه بندی
suborder طبقه بندی فرعی
zootaxy طبقه بندی جانوران
layers طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
systemize طبقه بندی کردن
job classification طبقه بندی شغلی
job classification طبقه بندی شغل
nosology طبقه بندی بیماریها
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification of soil طبقه بندی خاک
categorizes طبقه بندی کردن
categorized طبقه بندی کردن
standardization همگونی طبقه بندی
categorises طبقه بندی کردن
classification طبقه بندی پیام
secret طبقه بندی سری
market grades and grading طبقه بندی بازار
accounting classification طبقه بندی حساب
to categorize طبقه بندی کردن
secrets طبقه بندی سری
route classification طبقه بندی جاده ها
graduate طبقه بندی کردن
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
aggroup طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
map classification طبقه بندی نقشه ها
classified طبقه بندی شده
service rating طبقه بندی پرسنلی
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
topsecret طبقه بندی به کلی سری
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
classified items اقلام طبقه بندی شده
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
classing طبقه بندی کردن رده
classified material مدارک طبقه بندی شده
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
class طبقه بندی کردن رده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
classified items اماد طبقه بندی شده
classed طبقه بندی کردن رده
classes طبقه بندی کردن رده
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
dual processors پردازندههای دوگانه
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
intel 0/intel 0 کمک پردازندههای 87208,78308
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
motorola تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
repeat بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
adds اضافه کنید زیاد کنید
add اضافه کنید زیاد کنید
adding اضافه کنید زیاد کنید
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
prescan خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com