Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
pyric
مربوط به سوختن
Search result with all words
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
Other Matches
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
consumption
سوختن
burn
سوختن
to burn out
سوختن
burns
سوختن
broils
سوختن
broiling
سوختن
broiled
سوختن
broil
سوختن
burn in
سوختن
combustion
سوختن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
incinerating
بااتش سوختن
smoulder
سوختن ودودکردن
smolders
سوختن ودودکردن
smoldering
سوختن ودودکردن
melted
از گرما سوختن
singeing
سوختن بودادن
incinerate
بااتش سوختن
afire
در حال سوختن
incinerated
بااتش سوختن
singes
سوختن بودادن
incinerates
بااتش سوختن
blow out
سوختن انفجار
singed
سوختن بودادن
smouldered
سوختن ودودکردن
heat value
گرمای سوختن
heat of combustion
گرمای سوختن
smolder
سوختن ودودکردن
smoulders
سوختن ودودکردن
singe
سوختن بودادن
to fret and fume inwardly
سوختن وساختن
smouldering
سوختن ودودکردن
smoldered
سوختن ودودکردن
to grin and bear it
سوختن وساختن
heating value
گرمای سوختن
burn
دراتش شهوت سوختن
to burn away
سوختن و تمام شدن
burns
سوختن مشتعل شدن
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
lighting hours
زمان روشنایی یا سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
burns
دراتش شهوت سوختن
to fret and fume inwardly
سوختن ودم نزدن
flares
باشعله نامنظم سوختن
singed
بطور سطحی سوختن
degressive burning
سوختن طولانی خرج
flare
باشعله نامنظم سوختن
scorches
بطور سطحی سوختن
scorch
بطور سطحی سوختن
bakes
سوختن خشک کردن
burn
سوختن مشتعل شدن
baked
سوختن خشک کردن
bake
سوختن خشک کردن
singes
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
flammable
قابل سوختن اتشگیر
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
burn up
<idiom>
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down
<idiom>
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
regression rate
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
hydraulic
مربوط به اب
coherent
مربوط
affined
مربوط
correspondents
مربوط به
for
مربوط به
pertinent
مربوط به
apposite
مربوط
related
مربوط
lineal
مربوط به خط
as for
مربوط به
germane
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
pertaining
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
proper
مربوط
pertinent
مربوط
pertinenet
مربوط
correspondent
مربوط به
caprine
مربوط به بز
condequent
مربوط
relevant
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
vespertinal
مربوط به شب
coordinate
مربوط
curatorial
مربوط به
dependent
مربوط محتاج
outbound
مربوط به خارج
communist
مربوط به کمونیسم
osteal
مربوط باستخوان
communists
مربوط به کمونیسم
ovarial
مربوط به تخمدان
paratroop
مربوط به چتربازی
racing
مربوط بمسابقه
fossils
مربوط بادوارگذشته
garlicky
مربوط به سیر
prospective
مربوط به اینده
fossil
مربوط بادوارگذشته
parental
مربوط به والدین
concerns
مربوط بودن به
numeric
1-مربوط به اعداد. 2-
existential
مربوط به هستی
fractional
مربوط به بخشها
fractional
مربوط به بخشهایی
budgetary
مربوط به بودجه
electrically
مربوط به الکتریسیته
retired
مربوط به بازنشستگی
affiliating
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
collegial
مربوط به دانشکده
affiliate
مربوط ساختن
genethliac
مربوط به طالع
norse
مربوط به اسکاندیناوی
geriatric
مربوط به پیری
operatic
مربوط به اپرا
gallinaceous
مربوط بماکیان
futuristic
مربوط به اینده
bears
مربوط بودن
achaian
مربوط به اخائیه
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
fistulous
مربوط به ناسور
adulterous
مربوط به زنا
facial
مربوط به صورت
capitular
مربوط بفصل
agrologic
مربوط بخاکشناسی
aguish
مربوط به تب و لرز
calligraphic
مربوط به خطاطی
connect
مربوط کردن
connects
مربوط کردن
bear
مربوط بودن
achaean
مربوط به اخائیه
climatic
مربوط به اب وهوا
vehicular
مربوط به خودرو
pertain to
مربوط بودن به
pertian
مربوط بودن
churchly
مربوط به کلیسا
acetarious
مربوط به سالاد
What's it to you?
<idiom>
به تو چه؟
[به تو چه مربوط است؟]
chromic
مربوط به کرومیوم
chromatic
مربوط به رنگها
corresponsive
مربوط بیکدیگر
cerebellar
مربوط به مخچه
left wing
مربوط به جناح چپ
left-wing
مربوط به جناح چپ
c
مربوط به کامپیوتر
aeronautical
مربوط به فضانوردی
hominoid
مربوط به بشر
goidelic
مربوط بسلت
horsy
مربوط به اسب
hydrographic
مربوط به اب نگاری
military
مربوط به نظام
hydropic
مربوط به استسقاء
hydrostatic
مربوط به فشار اب
astrological
مربوط به نجوم
glyptic
مربوط به حکاکی
commercial
مربوط به تجارت
meteorological
مربوط به هواسنجی
hypophyseal
مربوط به هیپوفیز
glossal
مربوط به زبان
concern
مربوط بودن به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com