English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
Other Matches
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
geochemistry شیمی خاک زمین شیمی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
chemistry شیمی
astrochemistry اختر شیمی
components جزء در شیمی
component جزء در شیمی
applied chemistry شیمی کاربردی
zoochemistry شیمی حیوانی
food chemistry شیمی غذا
analytical chemistry شیمی تجزیه
biological chemistry زیست شیمی
petrochemical شیمی نفت
curdling chemistry شیمی لخته
coordination chemistry شیمی کوئوردیناسیون
electrochemistry برق شیمی
chemical abstracts چکیدههای شیمی
industrial chemistry شیمی صنعتی
neurochemistry شیمی اعصاب
polymer chemistry شیمی بسپار
inorganic chemistry شیمی الی
organic chemistry شیمی الی
biochemistry زیست شیمی
biochemistry زیست- شیمی
chemical engineering مهندسی شیمی
chemistry علم شیمی
chemotherapy شیمی درمانی
pure chemistry شیمی محض
physical chemistry شیمی فیزیک
iatrochemistry شیمی پزشکی
theoretical chemistry شیمی نظری
agrochemistry شیمی زراعی
geochemistry زمین شیمی
geometrical isomer همپار شیمی
chemist شیمی دان
chemists شیمی دان
petrochemistry شیمی نفت
thermochemistry گرما شیمی
thermochemistry شیمی گرمایی
photographic chemistry شیمی عکاسی
phamaceutical chemistry شیمی دارویی
concentration غلظت [شیمی]
nuclear chemistry شیمی هستهای
physio chemical وابسته به شیمی فیزیکی
bioinorganic chemistry شیمی معدنی زیستی
biogeochemistry زمین شیمی زیستی
organic وابسته به شیمی الی
elemental analysis آنالیز عنصری [شیمی]
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
elemental analysis فراکافت عنصری [شیمی]
dome کلاهک دودکش [شیمی]
hood گنبد دودکش [شیمی]
dome گنبد دودکش [شیمی]
stereo chemistry مبحث شیمی فضایی
histochemistry شیمی بافتی وسلولی
hood کلاهک دودکش [شیمی]
amylum نشاسته [زیست شیمی]
acetify اسیدی شدن [شیمی]
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
to acidify something چیزی را اسیددار کردن [شیمی]
parts per million [ppm] بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
to acidify something چیزی را اسیدی کردن [شیمی]
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
starch [Amylum] نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to remain suspended معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
zymurgy مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی
leachate مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leach [liquid formed by leaching] مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
statcoulomb [statC] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
dimensionless quantity کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
coulomb [C] کولن [یکای بار الکتریکی در اس آی] [فیزیک] [شیمی]
electrostatic unit of charge [esu] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
to suspend معلق نگه داشتن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
franklin [Fr] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
radiochemistry یک شاخه از شیمی که بااثرات شیمیایی رادیواکتیوسرو کار دارد
photochemistry رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
quintessential <adj.> حیاتی
vital <adj.> حیاتی
essential <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
biotic حیاتی
triphibious سه حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
of vital importance حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
major <adj.> حیاتی
triphibian سه حیاتی
essential حیاتی
essentials حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
vital حیاتی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
vitalism حیاتی نگری
vital statistics امارهای حیاتی
oeuvre کار حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
essential supply اماد حیاتی
stamina نیروی حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
vital index شاخص حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
vital area منطقه حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
vital force نیروی حیاتی
elanvital نیروی حیاتی
vital ground زمین حیاتی
elanvital نشاط حیاتی
critical حیاتی بحرانی
urgent priority تقدم حیاتی
vital necessity ضرورت حیاتی
life zone منطقه حیاتی
lifeblood خون حیاتی
vital statistics امار حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
vitality نیروی حیاتی
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
vivacity نشاط نیروی حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
emergencies غیر منتظره حیاتی
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
pertinent مربوط به
pertinent مربوط
pertinenet مربوط
hydraulic مربوط به اب
related مربوط
pertaining مربوط به
germane مربوط
lineal مربوط به خط
proper مربوط
for مربوط به
vespertinal مربوط به شب
affined مربوط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com