| Total search result: 203 (5 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| control |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
| controlling |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
| controls |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| controlling |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
| control |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
| controls |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
| measure |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
| monitors |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
| monitored |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
| monitor |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
| to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
| check |
اطمینان از صحت چیزی |
| checked |
اطمینان از صحت چیزی |
| checks |
اطمینان از صحت چیزی |
| to believe in somebody [something] |
اطمینان داشتن به کسی [چیزی] |
| swear by <idiom> |
کاملا از چیزی اطمینان داشتن |
| authentication |
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است |
| bank on <idiom> |
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن |
| lay hands on something |
چیزی را یافتن |
| lay hands on something <idiom> |
یافتن چیزی |
| lay hands on something |
بر چیزی دست یافتن |
| to escape [with something] |
رهایی یافتن [با چیزی] |
| to obtaini. on anything |
درباره چیزی اگاهی یافتن |
| (can't) make head nor tail of something <idiom> |
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی |
| to have [take] a closer look at something |
چیزی را با دقت بررسی کردن |
| to make a study of something |
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن |
| to check out something |
چیزی را بررسی یا امتحان کردن |
| documentation |
متنهای مربوط به چیزی |
| to get an overview [of something] |
دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن |
| subtend |
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن |
| To weight the pros and cons of something. |
خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن ) |
functional |
مربوط به نحوه کار چیزی |
| entitative |
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی |
| origination |
کار مربوط به خلق چیزی |
| preparative |
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی |
| stat [on something] |
ارقام [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
| stat [on something] |
آمار [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
| checked |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
| checks |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
| check |
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر |
| organizational |
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است |
| get a word in <idiom> |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
| to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
| graphical |
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است |
| stat [on something] |
واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره] |
| to shoot oneself in the foot <idiom> |
بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح] |
| to shoot oneself in the foot <idiom> |
بدبکار بردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح] |
| he knows a thing or two |
یک چیزی سرش میشود |
| residue check |
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر |
| connexions |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
| connection |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
| destination |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
| destinations |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
| disposable |
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود |
| dedicatee |
کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود |
| deusexmachina |
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود |
| nine days wonder |
چیزی که جند صباحی تازگی داردو پس از ان زودفراموش میشود |
| Could you repeat what you said, please? |
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟ |
| to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
| to appreciate something |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
| relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
| enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
| replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| query |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| via |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
| replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| pushed |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| querying |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| pushes |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| queried |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| push |
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن |
| queries |
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است |
| modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
| to esteem somebody or something [for something] |
قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ] |
| ensures |
اطمینان یافتن |
| insures |
اطمینان یافتن |
| ensuring |
اطمینان یافتن |
| ensured |
اطمینان یافتن |
| insuring |
اطمینان یافتن |
| ensure |
اطمینان یافتن |
| covets |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| establishes |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| establish |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| to pass by any thing |
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن |
| correction |
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند |
| coveting |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| covet |
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن |
| establishing |
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی |
| to hang over anything |
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن |
| dragrope |
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود |
| new blood <idiom> |
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن |
| to regard somebody [something] as something |
کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن |
| appreciated |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| rates |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
| appreciate |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| appreciates |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| appreciating |
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن |
| rate |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
| think nothing of something <idiom> |
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن |
| nerds |
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند |
| nerd |
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند |
| super |
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر |
| extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
| see about (something) <idiom> |
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن |
| screw up <idiom> |
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی |
| to wish for something |
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن |
| fence [around / between something] |
حصار [دور چیزی] [بین چیزی] |
| fence [around / between something] |
نرده [دور چیزی] [بین چیزی] |
| change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| to give up [to waste] something |
ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی] |
| changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
| to portray somebody [something] |
نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن] |
| echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
| echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
| echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
| echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
| traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
| trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
| traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
| balances |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
| balance |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
| reactive mode |
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود |
| Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
| recognition |
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای .. |
| to blame somebody for something |
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه] |
insert |
قرار دادن چیزی در چیزی |
| inserting |
قرار دادن چیزی در چیزی |
| inserts |
قرار دادن چیزی در چیزی |
| requires |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
| to lean something against something |
چیزی را به چیزی تکیه دادن |
| required |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
| to paint something [with something] |
چیزی را [با چیزی] رنگ زدن |
| requiring |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
| require |
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی |
| resisting |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
| resists |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
| resisted |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
| resist |
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی |
| verification |
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص |
| electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
| screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| (a) case in point <idiom> |
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند |
| to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> |
کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره] |
| recovery |
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد |
| recoveries |
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد |
| measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
| import |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| importing |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| imported |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| to see something as something [ to construe something to be something] |
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن] |
| lay hands upon something |
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن |
| to regard something as something |
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن] |
| self- |
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند |
| ping |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
| pinging |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
| pinged |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
| pings |
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها |
| to depict somebody or something [as something] |
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن] |
| to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
انتساب [به چیزی] [از چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
ارجاع [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
ارجاع [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
گمارش [به چیزی] [از چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
برگماشت [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
برگماشت [به چیزی] [از چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
تعیین [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
تعیین [به چیزی] [از چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
گمارش [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
واگذاری [به چیزی] [از چیزی] |
| assignation [of something] [to something] |
انتساب [به چیزی] [از چیزی] |
| assignment [of something] [to something] |
واگذاری [به چیزی] [از چیزی] |
| keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
| long for |
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن |
| stuck on <idiom> |
دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن |
| to have something in reserve |
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن |
| rectified |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
| rectify |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
| rectifies |
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی |
| phase |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
| phases |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
| phased |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
| something like 00 rials |
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال |
| sleep on it <idiom> |
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن |
| searchingly |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
| searched |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
| search |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
| searches |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
| clogged ink jet nozzles |
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود |
paged address |
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود. |
| continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
| continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |