Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
Other Matches
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
pyric
مربوط به سوختن
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
pitches
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
front line
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
outfield
محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
nine
قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
nines
قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
terrestrial
زمینی مربوط به زمین
diastrophic
مربوط به تحولات زمین
strongside
مربوط به جبهه قوی زمین
geoscience
علوم مربوط به زمین شناسی
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
chinaman
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
geotectonic
مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
rotation coefficients
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
antipodal
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
compatibility
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
out-
اخراج کردن اخراج شدن
out
اخراج کردن اخراج شدن
outed
اخراج کردن اخراج شدن
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
burn in
سوختن
burns
سوختن
consumption
سوختن
broiled
سوختن
broils
سوختن
broil
سوختن
broiling
سوختن
burn
سوختن
combustion
سوختن
to burn out
سوختن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
to grin and bear it
سوختن وساختن
smouldering
سوختن ودودکردن
to fret and fume inwardly
سوختن وساختن
heat of combustion
گرمای سوختن
heat value
گرمای سوختن
heating value
گرمای سوختن
smoldered
سوختن ودودکردن
smoulders
سوختن ودودکردن
smoldering
سوختن ودودکردن
smolders
سوختن ودودکردن
smouldered
سوختن ودودکردن
smoulder
سوختن ودودکردن
afire
در حال سوختن
incinerating
بااتش سوختن
incinerate
بااتش سوختن
incinerated
بااتش سوختن
incinerates
بااتش سوختن
singe
سوختن بودادن
singes
سوختن بودادن
singed
سوختن بودادن
blow out
سوختن انفجار
smolder
سوختن ودودکردن
melted
از گرما سوختن
singeing
سوختن بودادن
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
flare
باشعله نامنظم سوختن
singed
بطور سطحی سوختن
singes
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
scorch
بطور سطحی سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
flares
باشعله نامنظم سوختن
scorches
بطور سطحی سوختن
to fret and fume inwardly
سوختن ودم نزدن
lighting hours
زمان روشنایی یا سوختن
burn
سوختن مشتعل شدن
to burn away
سوختن و تمام شدن
burns
سوختن مشتعل شدن
burns
دراتش شهوت سوختن
bakes
سوختن خشک کردن
degressive burning
سوختن طولانی خرج
flammable
قابل سوختن اتشگیر
baked
سوختن خشک کردن
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
bake
سوختن خشک کردن
burn
دراتش شهوت سوختن
backstop
توپزن
batsmen
توپزن
batsman
توپزن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
balk
خطای توپزن
controlling
توپزن دقیق
controls
توپزن دقیق
batteries
توپزن و توپگیر
balked
خطای توپزن
battery
توپزن و توپگیر
banjo hitter
توپزن ضعیف
baulking
خطای توپزن
baulked
خطای توپزن
stonewaller
توپزن تدافعی
balks
خطای توپزن
control
توپزن دقیق
balking
خطای توپزن
baulks
خطای توپزن
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
defense
دفاع توپزن از میله ها
counting
تعداد امتیاز توپزن
double
توپزن 0001امتیازی فصل
counts
تعداد امتیاز توپزن
catcher
توپگیر پشت سر توپزن
on drive
ضربه بسمت توپزن
counted
تعداد امتیاز توپزن
ground
محل ایستادن توپزن
fine leg
محل پشت سر توپزن
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
doubled
توپزن 0001امتیازی فصل
stump
سوزاندن توپزن کریکت
doubled up
توپزن 0001امتیازی فصل
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
count
تعداد امتیاز توپزن
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
burn up
<idiom>
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down
<idiom>
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
down
میله افتاده واخراج توپزن
ball
توپ دور از دسترس توپزن
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
blooper
پرتاب اهسته توپ به توپزن
beanball
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
leg hit
ضربه بسمت محدوده توپزن
handle the ball
دست زدن توپزن به توپ
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
silliest
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
sillier
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silly
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
fine
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com