Dictiornary-Farsi | مرتبه حدود فعالیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
sphere	مرتبه حدود فعالیت
spheres	مرتبه حدود فعالیت


Other Matches

orbit	دور حدود فعالیت
orbited	دور حدود فعالیت
orbits	دور حدود فعالیت
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
enmasse	یک مرتبه
all of a sudden	یک مرتبه
once in a whiled	یک مرتبه
rank	مرتبه
order	مرتبه
ranks	مرتبه
echelons	مرتبه
echelon	مرتبه
thrice	سه مرتبه
ranked	مرتبه
manyfold	چندین مرتبه
low order	مرتبه پایین
first order transition	گداز مرتبه یک
position	مرتبه مقام
placing	وهله مرتبه
places	وهله مرتبه
place	وهله مرتبه
order of magnitude	مرتبه بزرگی
order of matrix	مرتبه ماتریس
first order reflection	انعکاس مرتبه یک
first order reaction	واکنش مرتبه یک
ninths	نهمین مرتبه
stair	مرتبه درجه
exalted	بلند مرتبه
ninth	نهمین مرتبه
positioned	مرتبه مقام
elevated	بلند مرتبه
bond order	مرتبه پیوند
nth	در مرتبه بیشمار
first order	مرتبه اول
pooh bah	عالی مرتبه
three fold	سه دفعه سه مرتبه
third order reaction	واکنش مرتبه سه
second order	مرتبه دوم
hierarchy	مرتبه بندی
second class	دومین مرتبه
hierarchies	مرتبه بندی
semidiurnal	دو مرتبه در روز
pseudo first order reaction	واکنش شبه مرتبه یک
to pull short	یک مرتبه جلوگیری کردن
top flight	اعلی ترین مرتبه
flare up <idiom>	یک مرتبه عصبانی شدن
baronetcy	مقام و مرتبه بارونی
higher order factor	عامل مرتبه بالا
m	مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
second order conditions	شرایط مرتبه دوم
second order factor	عامل مرتبه دوم
second derivative	مشتق مرتبه دوم
low order bit	بیت مرتبه پایین
second order reaction	واکنش مرتبه دوم
etesian	سالی یک مرتبه واقع شونده
vellicate	دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
nineteen	نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens	نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
to stop short	یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
derivatives of higher order	مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
third long period	تناوب بزرگ مرتبه سوم
ring a bell <idiom>	یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
knight bachelor	پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant	دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclass	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline	در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
module	حدود
ambit	حدود
activities	فعالیت
stirrings	فعالیت
stirs	فعالیت
purview	حدود
about <adv.>	حدود
modules	حدود
scantling	حدود
roughly <adv.>	حدود
stirred	فعالیت
acting	فعالیت
thereabouts	در آن حدود
activation	فعالیت
activeness	فعالیت
in the neighbourhood	در حدود
neiggourhood	حدود
activity	فعالیت
precincts	حدود
ranged	حدود
delimits	حدود
realm	حدود
realms	حدود
exercise	فعالیت
ranges	حدود
confining	حدود
confine	حدود
perambulation	حدود
exercised	فعالیت
vicinity	حدود
range	حدود
delimit	حدود
precinct	حدود
delimited	حدود
definition	حدود
definitions	حدود
function	فعالیت
functioned	فعالیت
functions	فعالیت
neighborhoods	حدود
neighbourhood	حدود
neighbourhoods	حدود
delimiting	حدود
exercises	فعالیت
actuality	فعالیت
compass	حدود
stir	فعالیت
tethers	حدود
tethering	حدود
tether	حدود
tethered	حدود
scope	حدود
well-nigh	در حدود
well nigh	در حدود
about	در حدود
limit	حدود
activity time	زمان هر فعالیت
politicking	فعالیت سیاسی
low activity	فعالیت پایین
limits of confidence	حدود اطمینان
business activity	فعالیت بازرگانی
activity ratio	نسبت فعالیت
boundary	حدود یکان
operant	فعالیت کننده
operating level	سطح فعالیت
cerebration	فعالیت مغزی
class interval	حدود طبقه
on stream	درحال فعالیت
off year	سال کم فعالیت
advertising campaign	فعالیت تبلیغاتی
with in ear shot	در حدود صدا رس
auxiliary activity	فعالیت فرعی
purview	حدود میدان
within cry	در حدود صد ارس
gamut	حدود حیطه
activation	به فعالیت دراوردن
turn over	عایدی فعالیت
activity wheel	گردونه فعالیت
trimester	در حدود سه ماه
boundary	حدود چیزی
publicity drive	فعالیت تبلیغاتی
class limits	حدود طبقه
boundaries	حدود چیزی
boundaries	حدود یکان
limit check	مقابله حدود
optical activity	فعالیت نوری
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
purview of an occupation	حدود کاری
hey day	روز پر فعالیت
operational environment	محیط فعالیت
hereabout	دراین حدود
inactivity	عدم فعالیت
reactivation	فعالیت مجدد
random activity	فعالیت تصادفی
somatotonia	فعالیت گرایی
somatotonic	فعالیت گرا
probability limits	حدود احتمالی
coastal frontier	حدود ساحلی
coextensive	هم حدود وثغور
confidence limits	حدود اعتماد
confidence limits	حدود اطمینان
thereabout	دران حدود
critical activity	فعالیت بحرانی
therabout	دران حدود
limit of fire	حدود اتش
delimitation	تحدید حدود
delimitation	تعیین حدود
graphic limits	حدود گرافیکی
run	ردپا حدود
ranges	حدود محدوده
ranges	حدود وسعت
demarcation	تعیین حدود
venturing	فعالیت اقتصادی
ventures	فعالیت اقتصادی
ventured	فعالیت اقتصادی
event	عمل یا فعالیت
events	عمل یا فعالیت
whereabouts	درچه حدود
reaching	وسعت حدود
reaches	وسعت حدود
reached	وسعت حدود
reach	وسعت حدود
range	حدود وسعت
ranged	حدود محدوده
ranged	حدود وسعت
venture	فعالیت اقتصادی
activating	به فعالیت پرداختن
activates	به فعالیت پرداختن
activated	به فعالیت پرداختن
activate	به فعالیت پرداختن
periphery	محیط حدود