Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
stair
مرتبه درجه
Other Matches
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
ranks
مرتبه
once in a whiled
یک مرتبه
ranked
مرتبه
thrice
سه مرتبه
all of a sudden
یک مرتبه
order
مرتبه
echelon
مرتبه
echelons
مرتبه
enmasse
یک مرتبه
rank
مرتبه
hierarchies
مرتبه بندی
ninth
نهمین مرتبه
elevated
بلند مرتبه
second order
مرتبه دوم
three fold
سه دفعه سه مرتبه
semidiurnal
دو مرتبه در روز
place
وهله مرتبه
places
وهله مرتبه
third order reaction
واکنش مرتبه سه
hierarchy
مرتبه بندی
positioned
مرتبه مقام
ninths
نهمین مرتبه
low order
مرتبه پایین
first order transition
گداز مرتبه یک
position
مرتبه مقام
order of magnitude
مرتبه بزرگی
exalted
بلند مرتبه
order of matrix
مرتبه ماتریس
pooh bah
عالی مرتبه
bond order
مرتبه پیوند
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
second class
دومین مرتبه
placing
وهله مرتبه
first order
مرتبه اول
nth
در مرتبه بیشمار
first order reaction
واکنش مرتبه یک
manyfold
چندین مرتبه
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
top flight
اعلی ترین مرتبه
low order bit
بیت مرتبه پایین
m
مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
sphere
مرتبه حدود فعالیت
second derivative
مشتق مرتبه دوم
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
second order factor
عامل مرتبه دوم
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
baronetcy
مقام و مرتبه بارونی
pseudo first order reaction
واکنش شبه مرتبه یک
higher order factor
عامل مرتبه بالا
spheres
مرتبه حدود فعالیت
flare up
<idiom>
یک مرتبه عصبانی شدن
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
vellicate
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
etesian
سالی یک مرتبه واقع شونده
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
derivatives of higher order
مشتقهای مرتبه بالا
[ریاضی]
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nineteen
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline
در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
berber knot
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
elevation
درجه
elevations
درجه
classy
درجه یک
copesetic
درجه یک
scalage
درجه
run of the mine
بی درجه
first string
درجه یک
grades
درجه
lengths
درجه
length
درجه
gauges
درجه
degrees
درجه
low grade
کم درجه
clinical thermometer
درجه
kyu
درجه
marks
درجه
gauged
درجه
equally
<adv.>
به یک درجه
gage
درجه
scale
درجه
just as well
<adv.>
به یک درجه
gage=gauge
درجه
nobby
درجه یک
gauge glass
درجه اب
gauge=gage
درجه
copacetic
درجه یک
echelon
درجه
echelons
درجه
gauge
درجه
mark
درجه
tophole
درجه یک
second rate
درجه دو
second-rate
درجه دو
top hole
درجه یک
grade
درجه
pitches
درجه
pitch
درجه
second class
درجه دو
proportions
درجه
top
درجه یک
topnotch
درجه یک
third-rate
درجه سه
title
درجه
titles
درجه
aquastat
درجه
top-notch
درجه یک
slap-up
درجه یک
number one
درجه یک
high-class
درجه یک
third rate
درجه سه
rate
درجه
rates
درجه
proportion
درجه
chinical t.
درجه
rank
درجه
first class
درجه یک
ranked
درجه
second class
درجه 2
degree
درجه
ranks
درجه
degree of advancement
درجه پیشرفت
d.p
درجه بسپارش
dan
درجه درکاراته
degree of freedom
درجه ازادی
degree of compaction
درجه تراکم
consistence
درجه غلظت
degree of crystalinity
درجه بلورینگی
degree of dissociation
درجه تفکیک
grading
درجه بندی
degree of curve
درجه انحناء
cope flask
درجه روئی
degree of centralization
درجه تمرکز
clumping
درجه سردوشی
adjusted elevation
درجه تنظیمی
clumped
درجه سردوشی
advancement in rating
ارتقاء درجه
shadings
درجه رنگ
shades
درجه رنگ
shade
درجه رنگ
angle of elevation
زاویه درجه
doctorates
درجه دکتری
adjustability
درجه انطباق
quantum
درجه میزان
pinnacles
منتهی درجه
clumps
درجه سردوشی
clump
درجه سردوشی
fluidity
درجه سفتی
consistency
درجه غلظت
supremely
با علی درجه
puny
درجه پست
comparatives
درجه تفضیلی
comparative
درجه تفضیلی
doctorate
درجه دکتری
calibration
درجه بندی
centigrade degree
درجه صدبخشی
honorary
درجه افتخاری
velocity
درجه تندی
graduation
درجه گرفتن
brick layer
بنای درجه دو
pinnacle
منتهی درجه
baume degree
درجه بومه
anti knock property
درجه اکتان
graduation
درجه بندی
baccalaureate
درجه باشلیه
baccslavreate
درجه شوالیه
bar sight
شکاف درجه
bar sight
ستون درجه
battle sight
درجه جنگی
battle sight
شکاف درجه
confidence level
درجه اطمینان
standard rudder
51 درجه سکان
tip top
بالاترین درجه
tiptop
بالاترین درجه
tiptop
درجه اعلی
to take one's d.
درجه گرفتن
trial elevation
درجه ازمایشی
viscosity
درجه غلیظی
void ratio
درجه تخلخل
head over heels
<idiom>
منتهای درجه
hold a candle to
<idiom>
درهمان درجه
economy class
درجه توریستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com