Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
English
Persian
assault
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
Other Matches
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
assault phase
مرحله هجوم
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
invade
هجوم کردن
invades
هجوم کردن
invaded
هجوم کردن
infest
هجوم کردن در
infested
هجوم کردن در
infesting
هجوم کردن در
infests
هجوم کردن در
invading
هجوم کردن
thronged
هجوم ازدحام کردن
throngs
هجوم ازدحام کردن
throng
هجوم ازدحام کردن
thronging
هجوم ازدحام کردن
rush
حمله کردن هجوم با عجله
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
infestation
هجوم
assaults
هجوم
infestaion
هجوم
invasion
هجوم
offence
هجوم
inbreak
هجوم
assault
هجوم
offense
هجوم
invasions
هجوم
assaulted
هجوم
offenses
هجوم
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
assault schedule
برنامه هجوم
assault waves
موجهای هجوم
assailed
هجوم اوردن بر
assails
هجوم اوردن بر
raided
هجوم اوردن
assault fire
تیر هجوم
assault echelon
رده هجوم
assault force
نیروی هجوم
raiding
هجوم اوردن
invasive
هجوم کننده
assailable
هجوم پذیر
raid
هجوم اوردن
assailing
هجوم اوردن بر
influx
ورود هجوم
fly strike
هجوم مگس
inroad
تعدی هجوم
inrush
هجوم بداخل
rushing
هجوم بردن
onset
هجوم اصابت
rushed
هجوم بردن
rush
هجوم بردن
influxes
ورود هجوم
raids
هجوم اوردن
swarm
هجوم اوردن
swarmed
هجوم اوردن
swarms
هجوم اوردن
scrouge
هجوم اوردن
assail
هجوم اوردن بر
infestant
هجوم کننده
insectile
در معرض هجوم حشرات
preassault
اقدامات قبل از هجوم
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
exotic
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
invasive species
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
invasive exotic
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
breakaway
هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
neophyte
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
alien species
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
spate
تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
metastasis
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
phased array
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
leapfrogs
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogging
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
creeps
مرحله به مرحله جلو رفتن
sequenced ejection
سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creep
مرحله به مرحله جلو رفتن
operation research
تحقیق درعملیات
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
soiling
خاکی کردن
soils
خاکی کردن
mold etc
خاکی کردن
soil
خاکی کردن
boost phase
مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
pettifog
از مرحله پرت کردن
phasing
مرحله بندی کردن عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
to nip or crush in the bud
در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
inflight phase
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
combat phase
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
earth-bound
خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
dust colour
خاکی
earthen
خاکی
earthy
خاکی
wood louse
خر خاکی
earth dam
سد خاکی
tellurian
خاکی
embankment dam
سد خاکی
edaphic
خاکی
terrene
خاکی
earthly
خاکی
earthborn
خاکی
earth fill dam
سد خاکی
worldly
خاکی
terrestrial
خاکی
embankments
سد خاکی
embankment
سد خاکی
mundane
خاکی
amphibious
اب خاکی
bordering
پشته خاکی
pulverulence
حالت خاکی
border
پشته خاکی
bordered
پشته خاکی
dew worm
کرم خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
terrestrial
زمین خاکی
earthworks
عملیات خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
khaki
خاکی رنگ
ground ivy
پاپیتال خاکی
geophyte
گیاه خاکی
staging
تمرین اب خاکی
earthwork
ختل خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
adaphic organism
زیستمند خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
amphibious tank
تانک اب خاکی
landing party
گروه اب خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
rain worm
کرم خاکی
lobworm
کرم خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
earthiness
خاکی بودن
angleworm
کرم خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
earth work
کارهای خاکی
earethliness
خاکی بودن
earth road
راه خاکی
earth born
خاکی فانی
fuse plug
سرریز خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
earthworms
کرم خاکی
milliped
جنس خر خاکی
earth dam
بند خاکی
dun
سمند خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
milleped
جنس خر خاکی
vallation
دیوار خاکی
earthworm
کرم خاکی
earth work
عملیات خاکی
embankment
دیوار خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
dust color
رنگ خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
amphibious
خاکی و ابی
earthiness
طبیعت خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
ابی خاکی
warping tug
یدک کش اب خاکی
embankments
دیوار خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
shoulder
دو طرف خاکی جاده
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com