Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
tropopause
مرز مشترک بین تروپوسفر واستراتوسفر که تغییرات ناگهانی میزان افت ازخصوصیات بارز ان است
Other Matches
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
troposhere
کره دگرگونی تروپوسفر
troposphere
لایه تروپوسفر هوا
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
dominant gene
ژن بارز
manifest
بارز
manifesting
بارز
manifests
بارز
dominant
بارز
manifested
بارز
salience
بارز بودن
typical
سرمشق بارز
sensible
مشهود بارز
typical
یک نمونه بارز
common divisor
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
subscriber
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers
مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
The Catholic Church springs
[comes]
to mind as an obvious example.
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
variations
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
oscilliations
تغییرات
variation
تغییرات
calculation variation
انالیز تغییرات
rate of changes
نرخ تغییرات
seasonal variations
تغییرات فصلی
incrementally
تغییرات پلهای
quantitative changes
تغییرات کمی
deflection shift
تغییرات انحراف
chance variations
تغییرات تصادفی
flux and reflux
تغییرات زمانه
f. and reflux
تغییرات روزگار
social changes
تغییرات اجتماعی
depth varies
عمق تغییرات
coefficient of variation
ضریب تغییرات
technological changes
تغییرات فنی
transaction file
فایل تغییرات
taste changes
تغییرات سلیقه
qualitative changes
تغییرات کیفی
physical change
تغییرات فیزیکی
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
range
دامه تغییرات
ranges
دامنه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
range
دامنه تغییرات
flux
تغییرات پی در پی جریان
calculus of variations
حساب تغییرات
lateral shifts
تغییرات جانبی
lateral shifts
تغییرات عرضی
tolerance
دامنه تغییرات
ranged
دامنه تغییرات
output variability
تغییرات تولید
ranged
دامه تغییرات
tolerances
دامنه تغییرات
isothermal change
تغییرات هم دما
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
wind shear
تغییرات سمتی باد
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
aspect change
تغییرات منظری هدف
flux
گداز تغییرات پی درپی
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
modular range
دامنه تغییرات مدول
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
apraxic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
meteoropathy
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
tolerance
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
military pay order
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
atmosphere related syndrome
[ARS]
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
aeromancy
پیش بینی تغییرات هوا
sounding rocket
موشک اکتشاف تغییرات جوی
apractic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
tolerances
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
distortion
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortions
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
landform
تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
beat
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
beats
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
actinogram
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
journals
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
analog
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
angular variability
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
journal
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
cif&e
هزینه حمل و تغییرات نرخ ارز
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
eustatic
مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
dynamically
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
variation
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
baseline document
سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
variations
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
What effect do you think the changes will have on you?
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
dynamic
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
amplidyne
ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
mutatis mutandis
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
joint
مشترک
intercommon
حق مشترک
subscriber
مشترک
senses
حس مشترک
participants
مشترک
sense
حس مشترک
party lines
خط مشترک
sensed
حس مشترک
held in common
مشترک
party line
خط مشترک
subscriber's line
خط مشترک
participant
مشترک
subscribers
مشترک
commonality
مشترک
commonest
مشترک
commonalities
مشترک
common
مشترک
commoners
مشترک
common user
مشترک
conjoint
مشترک
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
stocker
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
induced investment
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
stenotherm
موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
baud rate
اندازه گیری تعداد تغییرات سیگنال ارسال شده در ثانیه
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
baud
اندازه گیری تعداد تغییرات سیگنال ارسال شده در ثانیه
line termination circuit
اتصال مشترک
joint account
حساب مشترک
common fraction
مخرج مشترک
co-operation
همکاری مشترک
halvers
نیمه مشترک
common denominators
مخرج مشترک
local subscriber
مشترک داخلی
common denominator
مخرج مشترک
party wall
دیوار مشترک
cooperation
کار مشترک
interfaces
وجه مشترک
collaboration
کار مشترک
meant
میان مشترک
party parpet
جانپناه مشترک
intersection
فصل مشترک
cooperative work
کار مشترک
interfaces
سطح مشترک
mutual debts
دیون مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com