English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
Central Intelligence Agency مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
Other Matches
intelligence department اداره اطلاعات
intelligence service اداره اطلاعات
information center مرکز اطلاعات
combat information center مرکز اطلاعات رزمی
target information center مرکز اطلاعات هدف
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
information bureau مرکز جمع اوری اطلاعات
central air data مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
target information center مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
ncic Center Information NationalCrime مرکز ملی اطلاعات تبه کاری
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
headquarters اداره کل اداره مرکزی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
defense system aquisition سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
directorate اداره
cutchery اداره
workplaces اداره
workplace اداره
office اداره
directorates اداره
gestion اداره
offices اداره
cutcherry اداره
management اداره
managements اداره
bureaus اداره
helm اداره
departments اداره
helms اداره
serviced اداره
service اداره
operation اداره
department اداره
maladmidistration سو اداره
prefecture اداره
bureau اداره
handling اداره
mishandling بد اداره کردن
operates اداره کردن
household art فن اداره خانه
paperless office اداره بی کاغذ
penology اداره زندان
india office اداره امورهندوستان
rule اداره کردن
runs اداره کردن
service bureau اداره خدماتی
run اداره کردن
operated اداره کردن
operate اداره کردن
helms اداره کردن
head office اداره مرکزی
prefecture اداره ریاست
proconsulate سمت یا اداره
public health pepartment اداره بهداری
administrations اداره کردن
financial a اداره مالیه
administration اداره کردن
finance office اداره دارایی
porotocol department اداره تشریفات
police headquarters اداره کل شهربانی
government house اداره حکومتی
helm اداره کردن
gestion اداره کردن
misruled سوء اداره
full command اداره کامل
financial agency اداره مالیه
financial agency اداره دارایی
gerent اداره کننده
housekeeping اداره منزل
weather bureau اداره هواشناسی
misrules سوء اداره
misruling سوء اداره
management system سیستم اداره
wieldy اداره شدنی
conducts اداره کردن
conducting اداره کردن
conducted اداره کردن
conduct اداره کردن
medical department اداره بهداری
managing اداره کردن
misrule سوء اداره
mismanaging بد اداره کردن
legal department اداره حقوقی
labouroffice اداره کارگزینی
labour office اداره کارگزینی
tobacco department اداره دخانیات
labor service اداره کار
mismanage بد اداره کردن
the police headquaters اداره کل شهربانی
maladminister بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
maladministration سوء اداره
mismanages بد اداره کردن
manages اداره کردن
managed اداره کردن
manage اداره کردن
wield اداره کردن
wielded اداره کردن
customs اداره گمرک
wielding اداره کردن
Near our office . نزدیک اداره ما
wields اداره کردن
mishandle بد اداره کردن
mishandled بد اداره کردن
office manager رئیس اداره
record office اداره بایگانی کل
ministration اداره خدمت
misgovern بد اداره کردن
misgovernment سوء اداره
steerage اداره تربیت
manageability قابلیت اداره
stage manage اداره کردن
stage-manage اداره کردن
stage-managed اداره کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managing اداره کردن
strategies فن اداره جنگ
mishandles بد اداره کردن
malpractices سوء اداره
director اداره کننده
headquarters اداره کل شهربانی
officiating اداره کردن
officiates اداره کردن
mismanagement سوء اداره
security service اداره امنیت
security force اداره امنیت
security اداره امنیت
claimant agency اداره کارپردازی
administer اداره کردن
administered :اداره کردن
administering :اداره کردن
administers :اداره کردن
officiate اداره کردن
officiated اداره کردن
directors اداره کننده
manage اداره کردن
department بخش اداره
departments بخش اداره
misconduct سوء اداره
administrant اداره کننده
administration of estate اداره ترکه
aminister اداره کردن
audit departmant اداره ممیزی
audit departmant اداره حسابرسی
audit office اداره حسابرسی
bureaus of census اداره سرشماری
maintain اداره کردن
strategy فن اداره جنگ
bureaus of census اداره امار
department of trusteeship اداره قیمومت
department of publications اداره نگارش
department of publications اداره انطباعات
criminal i. department اداره اگاهی
consulate اداره کنسولی
the relevant office اداره مسیول
consulates اداره کنسولی
dipartment of publications اداره مطبوعات
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com