Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
smack
مزه مخصوصی داشتن
smacked
مزه مخصوصی داشتن
smacks
مزه مخصوصی داشتن
to smack
[of]
مزه مخصوصی داشتن
Search result with all words
Briefcase utility
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
Other Matches
adhoc
ویژه امر مخصوصی
privilege
امتیاز مخصوصی اعطاکردن
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
functions
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
hairdos
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
hairdo
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
built-in
تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
cant
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
oilite bushing
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
adm 0
موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
cleaned
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleanest
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleans
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
talent scouts
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
bookmark
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
adding
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
add
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
bookmarks
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
adds
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
point designation
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
fullest
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
mat
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
zone bits
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
clevis bolt
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
doubting
شک داشتن
doubts
شک داشتن
possess
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
wanted
کم داشتن
to have f.
تب داشتن
possesses
داشتن
possessing
داشتن
own
داشتن
to be feverish
تب داشتن
lack
کم داشتن
have
داشتن
redolence
بو داشتن
lacked
کم داشتن
lacks
کم داشتن
having
داشتن
want
کم داشتن
doubted
شک داشتن
owning
داشتن
bears
در بر داشتن
relieving
داشتن
relieves
داشتن
relieve
داشتن
to have possession of
داشتن
to possess
داشتن
to have
داشتن
to hold
داشتن
intercommon
داشتن
lackvt
کم داشتن
owned
داشتن
bear
داشتن
doubt
شک داشتن
monogyny
داشتن یک زن
bears
داشتن
to hold a meeting
داشتن
owns
داشتن
to go hot
تب داشتن
bear
در بر داشتن
affect
دوست داشتن
importing
اهمیت داشتن
raise
برپا داشتن
imported
اهمیت داشتن
suspend
معوق داشتن
import
اهمیت داشتن
affect
تمایل داشتن
raises
برپا داشتن
affects
دوست داشتن
affects
تمایل داشتن
spare
دریغ داشتن
spared
دریغ داشتن
debt
بدهی داشتن
confides
اعتماد داشتن به
suspending
معوق داشتن
roll
تلاطم داشتن
confided
اعتماد داشتن به
confide
اعتماد داشتن به
rolled
تلاطم داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
rolls
تلاطم داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
debts
بدهی داشتن
suspends
معوق داشتن
declares
افهار داشتن
hungers
اشتیاق داشتن
hungering
اشتیاق داشتن
hungered
اشتیاق داشتن
hunger
اشتیاق داشتن
valuing
گرامی داشتن
values
گرامی داشتن
value
گرامی داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
overlaps
اصطکاک داشتن
overlapped
اشتراک داشتن
overlapped
اصطکاک داشتن
thirst
اشتیاق داشتن
can
قدرت داشتن
leans
تمایل داشتن
leaned
تمایل داشتن
lean
تمایل داشتن
recoils
واکنش داشتن بر
recoiling
واکنش داشتن بر
recoiled
واکنش داشتن بر
recoil
واکنش داشتن بر
monogamy
داشتن یک همسر
cans
امکان داشتن
cans
قدرت داشتن
canning
امکان داشتن
canning
قدرت داشتن
can
امکان داشتن
liaised
بستگی داشتن
like
دوست داشتن
may
امکان داشتن
declaring
افهار داشتن
declare
افهار داشتن
desiring
میل داشتن
desires
میل داشتن
desire
میل داشتن
represents
نمایندگی داشتن
represented
نمایندگی داشتن
represent
نمایندگی داشتن
requiring
لازم داشتن
requires
لازم داشتن
required
لازم داشتن
liked
دوست داشتن
likes
دوست داشتن
overlap
اشتراک داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
correlation
ارتباط داشتن
outclasses
برتری داشتن بر
outclassed
برتری داشتن بر
outclass
برتری داشتن بر
minds
در نظر داشتن
outclassing
برتری داشتن بر
minds
تصمیم داشتن
minding
در نظر داشتن
minding
تصمیم داشتن
mind
در نظر داشتن
mind
تصمیم داشتن
require
لازم داشتن
aspired
هوش داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
contradicted
تناقض داشتن با
contradict
تناقض داشتن با
implying
دلالت داشتن
imply
دلالت داشتن
implies
دلالت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com