Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
ladder tournament
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
Other Matches
primacy recency effect
اثر تقدم - تاخر
transposition
تقدم و تاخر جابجاشدگی
to marshal one's creditors
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
age group competition
مسابقه برحسب گروه سنی
standing
موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
cup of coffeen
شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
top drawer
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
three ball
مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
ice time
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
scale of weights
جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
at pleasure
برحسب دلخواه برحسب میل
migration
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
posteriority
تاخر
recency
تاخر
law of recency
قانون تاخر
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
presumption of survivorship
فرض تاخر موت
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
agreeably to
برحسب
incompliance with
برحسب
at the request of
برحسب
in terms of
برحسب
in accordance with
برحسب
in conformity with
برحسب
unitage
برحسب
tonnage
وزن برحسب تن
at choice
برحسب دلخواه
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
outwardly
برحسب فاهر
incidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
random
<adj.>
برحسب تصادف
stochastic
<adj.>
برحسب تصادف
percentage
برحسب درصد
percentages
برحسب درصد
stochastical
<adj.>
برحسب تصادف
accidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
accidently
<adv.>
برحسب اتفاق
as it happens
<adv.>
برحسب اتفاق
at random
<adv.>
برحسب اتفاق
by accident
<adv.>
برحسب اتفاق
by a coincidence
<adv.>
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
برحسب اتفاق
by happenstance
<adv.>
برحسب اتفاق
by hazard
<adv.>
برحسب اتفاق
coincidentally
<adv.>
برحسب اتفاق
fortuitously
<adv.>
برحسب اتفاق
incidental
<adj.>
برحسب تصادف
pursuant to
مطابق برحسب
fortuitous
<adj.>
برحسب تصادف
haphazard
<adj.>
برحسب تصادف
haphazardly
برحسب تصادف
hit or miss
برحسب تصادف
to out ward seeming
برحسب فاهر
by usage
برحسب عادت
custom
برحسب عادت
to
برحسب مطابق
accidental
<adj.>
برحسب تصادف
adventitious
<adj.>
برحسب تصادف
contingent
[accidental]
<adj.>
برحسب تصادف
coincidental
<adj.>
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
برحسب تصادف
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
velocity
تندی برحسب زمان
milage
سنجش برحسب میل
velocities
تندی برحسب زمان
ritually
برحسب ایین وشعائر
compass bearing
موقعیت برحسب قطبنما
classis
تقسیم برحسب طبقه
tonnage
برحسب شماره تن بارگیر
happy go lucky
برحسب تصادف لاقید
tonnage
گنجایش کشتی برحسب تن
pounder
برحسب لیره کوبنده
cl
برحسب بار هر کامیون
fortuitously
برحسب اتفاق اتفاقا
by chance
برحسب اتفاق یاتصادف
mileage
سنجش برحسب میل
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
precedency
حق تقدم
precession
تقدم
preemimence
تقدم
precedence
حق تقدم
precedence
تقدم
better hand
تقدم
preference
تقدم
rights of way
حق تقدم
right of priority
حق تقدم
right of way
تقدم
preferences
تقدم
right of way
حق تقدم
primacy
تقدم
antecedence
تقدم
anteriority
تقدم
priority
حق تقدم
priority
تقدم
leads
تقدم
priorities
حق تقدم
priorities
تقدم
lead
تقدم
priorship
تقدم
priorship
حق تقدم
preferment
حق تقدم
pas
حق تقدم
rights of way
تقدم
time cost curve
منحنی مخارج برحسب زمان
prioritising
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritised
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation
سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
headings
حرکت برحسب قطب نما
hydrograph
منحنی ابگذری برحسب زمان
heading
حرکت برحسب قطب نما
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
prioritize
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
pounder
وزن شده برحسب رطل
proration
توزیع برحسب مدت یانسبت
size distribution of income
توزیع درامد برحسب مقدار
prioritizing
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
time priority
تقدم زمانی
precedence
ترتیب تقدم
law of primacy
قانون تقدم
to give place to
تقدم دادن
precedence
تقدم پیامها
burdened
فاقد حق تقدم
to give priority to
تقدم دادن به
valve lead
تقدم سوپاپ
urgent priority
تقدم حیاتی
urgent priority
تقدم فوری
priority intersection
تقدم باراهفرعی
to give preference to
تقدم دادن بر
emergency priority
تقدم فوری
lead
سرمشق تقدم
major road
راه با حق تقدم
emergency priority
تقدم اضطراری
priority of fires
تقدم اتشها
rating
ترتیب تقدم
pre existence
تقدم وجود
priority of check
تقدم کیش
precendence rules
قواعد تقدم
precession of the equinoxes
تقدم اعتدالین
ratings
ترتیب تقدم
preexistence
تقدم وجود
leads
سرمشق تقدم
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
candlepower
میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
gauge pressure
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
kilovoltage
نیروی برق برحسب هزار ولت
headings
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
heading
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
rights of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preexistent
دارای تقدم در وجود
system priorities
تقدم های سیستم
law of prior entry
قانون تقدم ورود
background
کار با حق تقدم پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com