English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
Other Matches
safe distance مسافت امن اطراف مین
pc file iii یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
euphonically برای سهولت ادا
pull the pace جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
phone تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
lay up ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
toe rake تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe pick تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
halving نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
waltz three سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
rank and file نفرات
easing سهولت
eases سهولت
ease سهولت
facileness سهولت
eased سهولت
ease of movement سهولت
facility سهولت
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
man گماردن نفرات
mans گماردن نفرات
replacement جایگزینی نفرات
replacements جایگزینی نفرات
lay out facility سهولت طرح
ease of entry سهولت ورود
euphony سهولت ادا
production facility سهولت تولید
anchor detail نفرات مسئول لنگر
gun section یک قبضه توپ با نفرات
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
easing سهولت استراحت رسایی
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
eased سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
ease سهولت استراحت رسایی
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
strength توان رزمی تعداد نفرات
scramble net تور بار یا فرود نفرات
strengths توان رزمی تعداد نفرات
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
restaging جابجا کردن سوارکردن نفرات
ease of movement سهولت حرکت راحتی مانور
cinch کاری که با سهولت انجام شود
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
bunks تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunk تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
telemetering ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
parties اطراف
environs اطراف
milieu اطراف
milieux اطراف
milieus اطراف
from the four winds از اطراف
environment اطراف
environments اطراف
edge zone اطراف لبه
pappus کلاله اطراف گل
pericardium اطراف قلب
periderm پوست اطراف
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
vicinity در حدود در اطراف
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
about در اطراف نزدیک
ambient noise صدای اطراف
architrave گچبری اطراف در
gravesides اطراف قبر
wryly به اطراف چرخاندن
wry به اطراف چرخاندن
graveside اطراف قبر
sides of the question اطراف موضوع
to look a bout اطراف کار را پاییدن
touchline خط اطراف زمین فوتبال
quayside زمین اطراف بارانداز
seaward اطراف دریا روبدریا
sea chest مکندههای اطراف ناو
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
black eye سیاهی اطراف چشم
parties متداعیین اطراف دعوی
barnyards محوطهء اطراف انبار
barnyard محوطهء اطراف انبار
black eyes سیاهی اطراف چشم
look round اطراف کار را دیدن
port ریل اطراف ناو
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
whisker موی اطراف گونه وچانه
frame و مرز اطراف فضای پنجره
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
whiskery موی اطراف گونه وچانه
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
lengths مسافت
range مسافت
short range کم مسافت
short-range کم مسافت
distance مسافت
length مسافت
distances مسافت
ranged مسافت
ranges مسافت
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
test course مسافت ازمایش
telephoned در یک مسافت طولانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com