Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
adequate
مساوی ساختن
Other Matches
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
euqal
مساوی
peel
مساوی
peels
مساوی
tie
مساوی
ties
مساوی
even
<adj.>
مساوی
bracketed
مساوی
equivalent
مساوی
equivalents
مساوی
draws
مساوی
draw
مساوی
save off
مساوی
identic
مساوی
squares
مساوی
squared
مساوی
all
مساوی
all-
مساوی
equalise
مساوی
squaring
مساوی
all square
مساوی
adequate
مساوی
identical
مساوی
square
مساوی
split
مساوی
hikiwate
مساوی
plus/equals key
مساوی
no set
مساوی
equalled
برابر مساوی
part
جزء مساوی
equalizing
مساوی کردن
equalling
برابر مساوی
equalizes
مساوی کردن
equalized
مساوی کردن
equalize
مساوی کردن
even
تراز مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
equalised
مساوی کردن
tie vote
اراء مساوی
equalises
مساوی کردن
equalising
مساوی کردن
equaling
برابر مساوی
equaled
برابر مساوی
dead even
کاملا مساوی
equal
برابر مساوی
just as well
<adv.>
به طور مساوی
equidistance
مسافت مساوی
paripassu
مساوی همدرجه
equals
برابر مساوی
equally
<adv.>
به طور مساوی
nonpareil
غیر مساوی
moiety
قسمت مساوی
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
homographic
مساوی از حیث املاء
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
isotonic
دارای کشش مساوی
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
equiangular
دارای زوایای مساوی
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
equaliser
امتیاز مساوی کننده
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equidistant
دارای مسافت مساوی
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
equally
بیک درجه بطور مساوی
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
furlong
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
bifid
بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
eualize
مساوی کردن مانند کردن
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
upgraded
ساختن
make
ساختن
indite
ساختن
miscreate
بد ساختن
upgrading
ساختن
invented
ساختن
pill
حب ساختن
create
ساختن
pills
حب ساختن
pellet
حب ساختن
upgrades
ساختن
upgrade
ساختن
makes
ساختن
creates
ساختن
fashioned
مد ساختن
fashions
مد ساختن
unifies
تک ساختن
put up
ساختن
put-up
ساختن
confect
ساختن
carbonize
کک ساختن
bulid
ساختن
compose
ساختن
unify
تک ساختن
fashion
مد ساختن
invents
ساختن
invent
ساختن
creating
ساختن
composes
ساختن
build
ساختن
fashioning
مد ساختن
buildings
ساختن
builds
ساختن
dree
ساختن با
unifying
تک ساختن
fabricated
ساختن
to get along
ساختن
to go in with
ساختن با
fabricate
ساختن
to make a shift
ساختن
to make away
ساختن
idolising
بت ساختن
idolises
بت ساختن
mints
ساختن
fabricates
ساختن
constructing
ساختن
fabricating
ساختن
constructed
ساختن
idolize
بت ساختن
remakes
از نو ساختن
construct
ساختن
idolised
بت ساختن
to t. up
ساختن
produced
ساختن
produces
ساختن
upbuild
ساختن
generating
ساختن
generates
ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com