English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
Other Matches
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
dank مرطوب و سرد مرطوب کردن
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
brace بابست محکم کردن محکم بستن
braced بابست محکم کردن محکم بستن
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
muggy مرطوب
wettish مرطوب
raw مرطوب
wettest مرطوب
wets مرطوب
wetted مرطوب
mesic مرطوب
humid مرطوب
soppy مرطوب
wet مرطوب
sappy مرطوب
humidification مرطوب شدن
dewier ترکرده مرطوب
dewiest ترکرده مرطوب
dewy ترکرده مرطوب
wetted مرطوب ساختن
moist گریان مرطوب
wettest مرطوب کردن
wettest مرطوب ساختن
rheumy مرطوب وخنک
dampens مرطوب کردن
wetland زمین مرطوب
dampen مرطوب کردن
dampened مرطوب کردن
precipitation مرطوب کردن
moil مرطوب کردن
moistest گریان مرطوب
wet مرطوب کردن
humidifying مرطوب ساختن
humidify مرطوب ساختن
humidifies مرطوب ساختن
wet مرطوب ساختن
saturation مرطوب کردن
humidified مرطوب ساختن
wets مرطوب کردن
humidification مرطوب کردن
wetted مرطوب کردن
tropical <adj.> گرم و مرطوب
wets مرطوب ساختن
firm clay خاک رس مرطوب
moister گریان مرطوب
dampening مرطوب کردن
moisten ترشدن مرطوب شدن
moistened ترشدن مرطوب شدن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
moistens ترشدن مرطوب شدن
moistening مرطوب شدن نم زدن
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
edaphic خاکی
terrestrial خاکی
amphibious اب خاکی
worldly خاکی
dust colour خاکی
mundane خاکی
earth dam سد خاکی
earth fill dam سد خاکی
embankment dam سد خاکی
earthborn خاکی
tellurian خاکی
terrene خاکی
wood louse خر خاکی
earthly خاکی
earthen خاکی
embankments سد خاکی
embankment سد خاکی
earthy خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
earth-bound خاکی
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
dust color رنگ خاکی
earthiness طبیعت خاکی
fuse plug سرریز خاکی
earthiness خاکی بودن
soil خاکی کردن
embankments دیوار خاکی
geophyte گیاه خاکی
milliped جنس خر خاکی
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
alkaline earth قلیایی خاکی
ground ivy پاپیتال خاکی
earthworks عملیات خاکی
amphibious خاکی و ابی
earth work عملیات خاکی
angleworm کرم خاکی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
amphibious tank تانک اب خاکی
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
amphibious pack بارهای اب خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
adaphic organism زیستمند خاکی
amphibian ابی خاکی
khaki خاکی رنگ
bordering پشته خاکی
bordered پشته خاکی
border پشته خاکی
earth work کارهای خاکی
earth road راه خاکی
earth dam بند خاکی
earth born خاکی فانی
earethliness خاکی بودن
dew worm کرم خاکی
soiling خاکی کردن
soils خاکی کردن
earthworm کرم خاکی
earthworms کرم خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
pulverulence حالت خاکی
vault formed in the earth طاق خاکی
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
semiterrestrial نیمه خاکی
mold etc خاکی کردن
warping tug یدک کش اب خاکی
lobworm کرم خاکی
vallation دیوار خاکی
terrestrial زمین خاکی
dun سمند خاکی
milleped جنس خر خاکی
staging تمرین اب خاکی
embankment دیوار خاکی
earthwork ختل خاکی
terricolous خاکزی خاکی
rain worm کرم خاکی
landing forces قوای اب خاکی
landing party گروه اب خاکی
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
borrow area محل قرضه سد خاکی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
verges شانه خاکی جاده
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
vales زمین جهان خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
shoulder دو طرف خاکی جاده
navvy کارگر کارهای خاکی
vale زمین جهان خاکی
benching جان پناه خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
verge شانه خاکی جاده
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
shoulders دو طرف خاکی جاده
shouldering دو طرف خاکی جاده
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
shouldered دو طرف خاکی جاده
man of mould انسان خاکی یا فانی
brandling یکجور کرم خاکی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com