English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English Persian
spot مشاهده کردن گلوله ها
spots مشاهده کردن گلوله ها
Other Matches
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
apperceive مشاهده کردن
twing مشاهده کردن
observes مشاهده کردن
perceives مشاهده کردن
observing مشاهده کردن
perceived مشاهده کردن
beholding مشاهده کردن
behold مشاهده کردن
beholds مشاهده کردن
perceive مشاهده کردن
sees مشاهده کردن
perceiving مشاهده کردن
observed مشاهده کردن
see مشاهده کردن
observe مشاهده کردن
sight the anchor مشاهده کردن لنگر
ovservation مشاهده رصد کردن
identified مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies مشاهده کردن شناسایی کنید
identify مشاهده کردن شناسایی کنید
identifying مشاهده کردن شناسایی کنید
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
see for oneself از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
observe مراعات کردن مشاهده کردن
observing مراعات کردن مشاهده کردن
observations دیدبانی کردن مشاهده کردن
observed مراعات کردن مشاهده کردن
observes مراعات کردن مشاهده کردن
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
to round up گلوله کردن
clew گلوله کردن
ball گلوله کردن
bullet-proof ضد گلوله کردن
shoots پرتاب کردن گلوله
slugged گلوله باران کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
slug گلوله باران کردن
cannonade گلوله باران کردن
shell off گلوله باران کردن
shoot پرتاب کردن گلوله
discharge خالی کردن گلوله
slugs گلوله باران کردن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
observation مشاهده
course line shot مشاهده در خط
observations مشاهده
seeing مشاهده
observantion مشاهده
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
observational مبنی بر مشاهده
beheld مشاهده شده
observer مشاهده کننده
observers مشاهده کننده
animadversion مراقبت مشاهده
unseen مشاهده نشده
beheld مشاهده کرده
observational techniques فنون مشاهده
observation error خطای مشاهده
objectives قابل مشاهده
objective قابل مشاهده
observability مشاهده پذیری
perceptivity قوه مشاهده
faculty of observation قوه مشاهده
ovservation قوه مشاهده
naturalistic observation مشاهده طبیعی
imperceptible غیر قابل مشاهده
history صفحاتی که مشاهده شده
participant observation مشاهده توام با مشارکت
participant observer مشاهده گر شرکت کننده
perceivable مشاهده کردنی دیدنی
a posteriori مبنی بر تجربه و مشاهده
imperceptibly بطور غیرقابل مشاهده
indiscernibly بطور غیرقابل مشاهده
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
histories صفحاتی که مشاهده شده
observational error خطای مشاهده [ریاضی]
observed score نمره مشاهده شده
observed frequency بسامد مشاهده شده
empirically از روی مشاهده و تجربه
perception of an object مشاهده یا دیدن چیزی
perception مشاهده قوه ادراک
perceptions مشاهده قوه ادراک
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
review مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
imperceptibility غیر قابل مشاهده بودن
reviewed مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
confucion symbols علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
diamonds شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
gastroscope اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
fire ball گلوله
clues گلوله نخ
line shot گلوله در خط
shots گلوله
bullet-proof ضد گلوله
shot گلوله
projectile گلوله
glomerule گلوله رگ
globes گلوله
round گلوله
bullet گلوله
roundest گلوله
rounds گلوله ها
cartridge گلوله
globe گلوله
cannon proof ضد گلوله
pellet گلوله
gunshots گلوله
clue گلوله نخ
shell proof ضد گلوله
bullets گلوله
cartridges گلوله
ball گلوله
gunshot گلوله
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
browse مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browses مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
number of rounds تعداد گلوله ها
graupel گلوله برف
equivalent service rounds گلوله معادل
bulletproof ضد یا مانع گلوله
fireball گلوله انفجاری
cannon balls گلوله توپ
bullet گلوله تفنگ
cannon ball گلوله توپ
bullet گلوله فشنگ
star shell گلوله منور
shrapnel گلوله ضد نفر
gunshots زخم گلوله
ballistic trajectory خط سیربالیستیکی گلوله
base fuze ماسوره ته گلوله
base spray بسکهای ته گلوله
blank cartridge فشنگ بی گلوله
blank catridge گلوله سلام
bullets گلوله تفنگ
star shell گلوله نورافشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com