Dictiornary-Farsi | مشبک کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
Geometrical	مشبک کاری


Search result with all words

drop-tracery	تزئینات مشبک کاری
form-piece	[تکه های سنگ در مشبک کاری]
Kentish tracery	مشبک کاری کنتی
Other Matches

netted veined	دارای رگههای مشبک مشبک العروق
lattice suspension bridge	پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
flowing <adj.>	مشبک
cancellated	مشبک
cancellate	مشبک
netted	مشبک
cribriform	مشبک
gridded	مشبک
honeycomb	مشبک
retiform	مشبک
grilled	مشبک
reticular	مشبک
retculate	مشبک
meshy	مشبک
honeycombs	مشبک
latticed	مشبک
air-bick	سفال مشبک
aperture mask	صفحه مشبک
interknit	در هم مشبک کردن
bar screen	ریچه مشبک
reticulate	مشبک کردن
shadow mask	صفحه مشبک
bar screen	دریچه مشبک
lattice windows	پنجره مشبک
latticework	چیز مشبک
checker brick	اجر مشبک
trestle work	پایههای مشبک
truss bridge	پل با تیر مشبک
perforated brick	اجر مشبک
crates	صندوق مشبک
crate	صندوق مشبک
wire mesh	اهنبندی مشبک
lattic-window	پنجره مشبک
hollow brick	اجر مشبک
sleeve brick	اجر مشبک
checker chamber	اطاقک مشبک
lattice woung coil	پیچک مشبک
honeycomb coil	پیچک مشبک
truss	تیر مشبک
trussed	تیر مشبک
trusses	تیر مشبک
trussing	تیر مشبک
lattice window	پنجره مشبک
interlace	مشبک کردن
lattices	کار مشبک
pierced woodwork	چوبکاری مشبک
lattices	تیر مشبک
perforated cover plates	صفحات مشبک
interwove	مشبک کردن
meshwork	کارهای مشبک
lattice mast	دکل مشبک
lattice suspension bridge	پل اویزشی مشبک
lattice tower	دکل مشبک
interweave	مشبک کردن
interweaves	مشبک کردن
lattice	تیر مشبک
lattice	کار مشبک
grilles	پنجره مشبک
mesh iron	اهن مشبک
lattice tower	برج مشبک
interweaving	مشبک کردن
fretwork specialist	مشبک کار
grille	پنجره مشبک
lattice grider	تیر مشبک
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
expanded metal	ورق اهن مشبک
grillwork	پنجره مشبک سازی
lattic-bridge	تیر حمال مشبک
net winged	دارای بال مشبک
chancel-rail	نرده مشبک [کلیسا]
reinforced grillage	ارماتور مشبک فلزی
mesh reinforcement	ارماتور مشبک فلزی
perforated metal basket	سبد فلزی مشبک
slotted casing	لوله جدار مشبک
Lantern ring	رینگ مشبک یا پنجره ای
reticulum	بافت همبند و مشبک
reticulate	شبکه کردن مشبک
interlaced	درهم بافته مشبک
luggage net	باربند فلزی مشبک
lattice girder	تیر حمال مشبک
chancelor	جداره مشبک [کلیسا]
chancel-rail	دیواره مشبک [کلیسا]
corner truss	تیر مشبک کنج دار
lattice analogy	روش قیاس به تیر مشبک
caul	نوعی روسری مشبک توری
gridiron	خطوط یا میلههای فلزی مشبک
racks	توری مشبک اشغال گیر
laced column	ستون مشبک با بستهای چپ وراست
cellular metal floor raceway	سیم روی کف مشبک اطاق
rack	توری مشبک اشغال گیر
wracked	توری مشبک اشغال گیر
wracks	توری مشبک اشغال گیر
racked	توری مشبک اشغال گیر
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
grillage	زمینه و طرح مشبک توری و غیره
air-grating	[پنجره مشبک برای عبور هوا]
mesh	شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes	شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing	شبکه تور مانند یا مشبک کردن
lattic-moulding	[ابزار بند مشبک یا توری مانند]
screen pipe	لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
choir-rail	[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
platelet	صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
clair-voie	[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
honeycombs	بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
honeycomb	بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
inaction	بی کاری
plastering	گچ کاری
flower piece	گل کاری
plasterwork	گچ کاری
malfunction	کژ کاری
impotency	کاری
malfunctioned	کژ کاری
curry	کاری
intent on doing anything	کاری
malfunctions	کژ کاری
curries	کاری
parget	گچ کاری
hypofunction	کم کاری
under employment	کم کاری
active	کاری
currie	کاری
effective	کاری
curry powders	کاری
curry powder	کاری
electroplating	اب کاری
impotence	کاری
slobbery	تف کاری
feckful	کاری
decoration	زینت کاری
squalor	کثافت کاری
acting	فعال کاری
decorations	زینت کاری
misconduct	خلاف کاری
mining	معدن کاری
acrography	گچ کاری برجسته
knurled tool	ابزار اج کاری
brick work	سفت کاری
boo boo	اشتباه کاری
blindage	صیقل کاری
argentation	نقره کاری
anaplasty	پیوند کاری
an active remedy	درمان کاری
an active man	مرد کاری
active cell	خانه کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
plumbing	سرب کاری
extravagantly	با افراط کاری
smelting	ذوب کاری
forging	چکش کاری
fretwork	منبت کاری
malefaction	تبه کاری
lubrication	روغن کاری
welding	جوش کاری
lay off	فصل کم کاری
lead work	سرب کاری
lighterage	دوبه کاری
latticing	شبکه کاری
lattice work	شبکه کاری
elegance	ریزه کاری
glazing	شیشه کاری
brickwork	سفت کاری
flagitiousness	تبه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamate	ملغمه کاری
forming	فرم کاری
work area	ناحیه کاری
finishing touches	دست کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
delicacy of touch	ریزه کاری
d. touch	نازک کاری
galvanization	رویینه کاری
glyptics	کنده کاری
graving	کنده کاری
cutting off	برش کاری
crypianalysis	پنهان کاری
counterattack	بدل کاری
discreetness	احتیاط کاری
folding press	پرس خم کاری
discreetnss	احتیاط کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
fal lal	ریزه کاری
fairing	صیقل کاری
cementation	سمنت کاری
factorage	حق العمل کاری
dry farm	دیم کاری