English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
derivatives of higher order مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
Other Matches
higher order factor عامل مرتبه بالا
echelons مرتبه
order مرتبه
echelon مرتبه
rank مرتبه
enmasse یک مرتبه
ranked مرتبه
once in a whiled یک مرتبه
all of a sudden یک مرتبه
ranks مرتبه
thrice سه مرتبه
three fold سه دفعه سه مرتبه
third order reaction واکنش مرتبه سه
pooh bah عالی مرتبه
exalted بلند مرتبه
ninth نهمین مرتبه
hierarchies مرتبه بندی
manyfold چندین مرتبه
hierarchy مرتبه بندی
order of matrix مرتبه ماتریس
order of magnitude مرتبه بزرگی
low order مرتبه پایین
elevated بلند مرتبه
second class دومین مرتبه
second order مرتبه دوم
first order مرتبه اول
first order reaction واکنش مرتبه یک
semidiurnal دو مرتبه در روز
first order reflection انعکاس مرتبه یک
first order transition گداز مرتبه یک
placing وهله مرتبه
places وهله مرتبه
stair مرتبه درجه
positioned مرتبه مقام
position مرتبه مقام
bond order مرتبه پیوند
nth در مرتبه بیشمار
place وهله مرتبه
ninths نهمین مرتبه
top flight اعلی ترین مرتبه
low order bit بیت مرتبه پایین
sphere مرتبه حدود فعالیت
spheres مرتبه حدود فعالیت
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
m مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
second derivative مشتق مرتبه دوم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
second order reaction واکنش مرتبه دوم
pseudo first order reaction واکنش شبه مرتبه یک
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
spline در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
overhead بالا
overhead سر بالا
top بالا
at a great age در سن بالا یی
gallery لژ بالا
in old age [in great age] در سن بالا
headwater بالا اب
upside بالا
galleries لژ بالا
uppermost از بالا
atop بالا
upper بالا
aloft بالا
above در بالا
ascendancy بالا
aweigh بالا
ascendency بالا
overtones بالا تن
balconies لژ بالا
balcony لژ بالا
overtone بالا تن
outreach بالا
up رو به بالا
up بالا
over بالا
on high در بالا
upper limit حد بالا
over- بالا
highest بالا
high بالا
highs بالا
up there ان بالا
up stairs بالا
upped بالا
upped رو به بالا
upping رو به بالا
upping بالا
superincumbent از بالا
lever bridge پل بالا رو
spec مشخصات بالا
aspired بالا رفتن
to fetch up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
rallied بالا بردن قی مت
raises بالا بردن
raise بالا کشیدن
raise بالا بردن
jack بالا بردن
to bring up بالا اوردن
plan view دید از بالا
jacks بالا بردن
rallies بالا بردن قی مت
to puff out بالا امدن
raises بالا کشیدن
toss your oars پارو بالا
topsides قسمت بالا
topside قسمت بالا
topmast دکل بالا
top-down از بالا به پایین
top down از بالا به پایین
mountant بالا رونده
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
top carriage قنداق بالا
promoted بالا بردن
on stilts بالا ایستاده بل
to set in بالا امدن
to puff up بالا امدن
they were filfty at the outsid دست بالا
the upper storey اشکوب بالا
pushup بالا فشردنی
aspires بالا رفتن
shoot forth بالا جستن
aspire بالا رفتن
embezzling بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
talll بلند بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
embezzle بالا کشیدن
raising بالا اوردن
scandent بالا رونده
shoot out بالا جستن
soared بالا رفتن
soar بالا رفتن
shoot-outs بالا جستن
aspiring بالا رفتن
Mt بالا رفتن
rally بالا بردن قی مت
upheavals بالا امدن
upheaval بالا امدن
promoting بالا بردن
promotes بالا بردن
radio frequency فرکانس بالا
the above figures ارقام بالا
spoke bone زند بالا
promote بالا بردن
elevating بالا بردن
elevates بالا بردن
elevate بالا بردن
regorge بالا اوردن
res noitaloseR بالا
Mts بالا رفتن
shoot-out بالا جستن
toss بالا انداختن
high frequency بسامد بالا
escalate بالا گرفتن
high grown بلند بالا
high impedance امپدانس بالا
escalated بالا گرفتن
escalates بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
high order رتبه بالا
high-class از طبقات بالا
bottom up از پایین به بالا
high precison دقت بالا
high resolution وضوح بالا
Please come up . بفرمائید بالا
high storage انباره بالا
high temperature دمای بالا
at the utmost دست بالا
high voltage ولتاژ بالا
chock-a-block بالا کشیده
all-time بالا یا پایینترین حد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com