Dictiornary-Farsi | مشتق جزئی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
parial derivative	مشتق جزئی


Other Matches

retail bin	انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
combat resolution	تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
derivative	مشتق
paronymous	مشتق
parasyntetic	مشتق
derivatives	مشتق
paronym	مشتق
offshoot	مشتق
formant	مشتق
offshoots	مشتق
anti derivative	ضد مشتق
spiritous	مشتق ازالکل
deriving	مشتق کردن
deriving	مشتق شده از
calcic	مشتق ازاهک
diphyletic	مشتق از دو نیا
second derivative	مشتق دوم
differentiates	مشتق گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
differentiator	مشتق گیر
differentiate	مشتق گرفتن
parasyntetic	مشتق و مرکب
differential equations	معادلات مشتق
differentiation	مشتق گیری
derived field	فیلد مشتق
autologous	مشتق از خود
derives	مشتق شده از
denominator	مشتق کننده
denominators	مشتق کننده
formative	کلمه مشتق
silicic	مشتق از سیلیس
branch	مشتق شدن
branches	مشتق شدن
derivations	مشتق گیری
to d. itself	مشتق شدن
derive	مشتق کردن
derivation	مشتق گیری
derive	مشتق شده از
derives	مشتق کردن
Y'	مشتق ایگرگ [ریاضی]
Y prime	مشتق ایگرگ [ریاضی]
adscititious	مشتق از عامل خارجی
second derivative	مشتق مرتبه دوم
partial derivative	مشتق پاره ای [ریاضی]
romanesque	مشتق از زبان لاتین
partial derivative	مشتق جزیی [ریاضی]
derived demand	تقاضای مشتق شده
analysis	مشتق وتابع اولیه
patronymic	مشتق از نام پدر
deverbative	مشتق شده از فعل
deverbative	بصورت مشتق استعمال شده
differential equation	معادله متغیر مشتق چیزی
matronymic	اسم مشتق ازطرف مادر
deriving	نتیجه گرفتن مشتق شدن
derive	نتیجه گرفتن مشتق شدن
differentiable function	تابع مشتق پذیر [ریاضی]
derives	نتیجه گرفتن مشتق شدن
embryonic membrane	ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
adrenal	مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
kiosks	مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
denominative	مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
chain	مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chains	مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
tartarous	دردی شکل مشتق از درده شراب
phonrtic drill	مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
kiosk	مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
potash	کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
thallium	عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
acr	پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro	کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acro	پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
aceto	پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
epithelioma	غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
tetr	پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetra	پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat	کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato	کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
retail	جزئی
negligible	جزئی
triparite	سه جزئی
two limbed	دو جزئی
A part of the whole .	جزئی از کل
sexpartite	شش جزئی
haxamerous	شش جزئی
petty	جزئی
inappreciable	جزئی
duple	دو جزئی
ternal	سه جزئی
snatchy	جزئی
picayune	جزئی
adaphorous	جزئی
picayubnish	جزئی
paultry	جزئی
hexamerous	شش جزئی
peppercorn	جزئی
corpuscular	جزئی
potty	جزئی
trifling	جزئی
fiddling	جزئی
snatch	جزئی
snatched	جزئی
snatches	جزئی
snatching	جزئی
portions	جزئی
portion	جزئی
peppercorns	جزئی
imperceptible	جزئی
indifferent	جزئی
partial	جزئی
inconsiderable	جزئی
peddling	جزئی
potties	جزئی
minute	جزئی
parcel	جزئی از یک کل
rushed	جزئی
rush	جزئی
rushing	جزئی
remote	جزئی کم
remoter	جزئی
small	جزئی کم
smaller	جزئی کم
smallest	جزئی کم
parcels	جزئی از یک کل
paltry	جزئی
piddling	جزئی
remoter	جزئی کم
remote	جزئی
nominal	جزئی
remotest	جزئی کم
remotest	جزئی
checked	مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checks	مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check	مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
clauses	جزئی از جمله
partial order	ترتیب جزئی
detail	جزئی از اثر
opuscule	اثر جزئی
nugae	نکات جزئی
negligibly	بطور جزئی
partial pressure	فشار جزئی
partial loss	زیان جزئی
partial function	تابع جزئی
partial fraction	کسر جزئی
partial adjustment	تطابق جزئی
partial adjustment	تعدیل جزئی
partial plan	برنامه جزئی
gewgaw	چیز جزئی
partial correctness	صحت جزئی
gewgaws	چیز جزئی
partial correlation	همبستگی جزئی
partial eqilibrium	تعادل جزئی
clause	جزئی از جمله
partial competition	رقابت جزئی
particular average	خسارات جزئی
particular average	خسارت جزئی
a minor incident	یک حادثه جزئی
pair	هرچیز دو جزئی
immaterial	معنوی جزئی
trivialism	چیز جزئی
wholly or in part	جزئی یا کلی
drop in the bucket <idiom>	مقداری جزئی
nips	چیزی جزئی
nipped	چیزی جزئی
tertramerous	چهار جزئی
pettily	بطور جزئی
light laod	بار جزئی
inconspicuous	جزئی غیرمحسوس
quinquepartite	پنج جزئی
retail bin	انبار جزئی
little	ناچیز جزئی
retail dealer	جزئی فروش
septempartite	هفت جزئی
pittance	مبلغ جزئی
nip	چیزی جزئی
excursus	بحث جزئی
quadripartite	چهار جزئی
retail	جزئی فروشی
insignificantly	بطور جزئی
extrinsic	جزئی ضمیمه
incomplete breakdown	شکست جزئی
incidentals	رویداهای جزئی
partial	مغرض جزئی
skirmishes	جنگ جزئی
glim	درک جزئی
skirmish	جنگ جزئی
flesh wound	زخم جزئی
fractionary	جزئی خرد
fractional damage	خسارت جزئی
fewtrils	چیز جزئی
dodecamerous	دوازده جزئی
shading	اختلاف جزئی
incidental	جزئی ضمنی
it is immaterial	جزئی است
multipartite	چند جزئی
minus cule	ریز جزئی
fractionally	بطور جزئی
minuitae	نکات جزئی
minor elements	عناصر جزئی
minor constituent	عنصر جزئی
detailing	جزئی از اثر