Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
mutual characteristic	مشخصه متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
Other Matches
characteristically	صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic	صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
distinctive	مشخصه صفت مشخصه
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
characteristically	مشخصه
features	مشخصه
featuring	مشخصه
specification	مشخصه
featured	مشخصه
feature	مشخصه
characteristic	مشخصه
attributing	مشخصه
attributes	مشخصه
attribute	مشخصه
identification number	حرف مشخصه
proper value	مشخصه مقدار
persistence characteristic	مشخصه پستاب
identification character	علامت مشخصه
characteristic root	مشخصه مقدار
characteristic strength	مقاومت مشخصه
characteristic number	مشخصه مقدار
characteristic function	مشخصه تابع
characteristic values	مقادیر مشخصه
eigenfunction	تابع مشخصه
eigenvalue	مقدار مشخصه
electrode characteristic	مشخصه الکترد
emergent characteristic	مشخصه نوخاسته
decay characteristic	مشخصه پستاب
filter characteristic	مشخصه صافی
functional specification	مشخصه عملیاتی
control characteristic	مشخصه فرمان
dynamic characteristic	مشخصه دینامیک
characteristic function	تابع مشخصه
characteristic equation	معادله مشخصه
spectral response characteristic	مشخصه طیفی
emission characteristic	مشخصه صدور
speed characteristics	مشخصه سرعت
static characteristic	مشخصه استاتیک
spectral characteristic	مشخصه مرئی
arc characteristic	مشخصه قوس
series characteristics	مشخصه سری
interference characteristic	مشخصه انترفرنس
proper function	مشخصه تابع
characteristic curves	منحنیهای مشخصه
program specification	مشخصه برنامه
characteristic action	عامل مشخصه
characteristic curve	منحنی مشخصه
number plates	پلاک علائم مشخصه
number plate	پلاک علائم مشخصه
accounting symbol	علایم مشخصه حساب
creep characteristics	منحنی مشخصه خزش
landmarks	علامت مشخصه زمینی
beach flag	پرچم مشخصه ساحلی
input characteristic	منحنی مشخصه ورودی
syndromes	علائم مشخصه مرض
grid characteristic	منحنی مشخصه لامپ
identify signal	علامت یا سیگنال مشخصه
grid current characteristic	منحنی مشخصه شبکه
image impedance	مقاومت مشخصه تصویر
shunt characteristic	منحنی مشخصه شنت
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
load curve	منحنی مشخصه بار
secondary emission characteristic	مشخصه صدور ثانوی
frequency characteristic	منحنی مشخصه فرکانس
landmark	علامت مشخصه زمینی
diode characteristic	مشخصه الکترد مرکب
syndrome	علائم مشخصه مرض
spectral sensitivity characteristic	مشخصه حساسیت مرئی
break up	حد فاصل علایم مشخصه هدف
discriminates	با علائم مشخصه ممتاز کردن
tokens	کلمه رمزی علامت مشخصه
telephone frequency characteristic	منحنی مشخصه فرکانس صحبت
lineament	خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments	خطوط چهره صفات مشخصه
token	کلمه رمزی علامت مشخصه
break up	مرز علایم مشخصه هدف
discriminate	با علائم مشخصه ممتاز کردن
low frequency characteristic	مقدار مشخصه فرکانس پایین
design speed	سرعت مشخصه تندی پایه
grid characteristic	منحنی مشخصه جریان شبکه
grid current characteristic	منحنی مشخصه جریان شبکه
discriminated	با علائم مشخصه ممتاز کردن
graticule	خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
grid anode characteristic	منحنی مشخصه شبکه-جریان اند
pressmark	حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
function	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functions	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
device	مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
devices	مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
interactional	متقابل
correspounding	متقابل
counter	متقابل
reciprocal	متقابل
reciprocative	متقابل
countering	متقابل
countered	متقابل
interactive	متقابل
mutual	متقابل
polar	متقابل
opposed	متقابل
opposing	متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
interrelation	رابطه متقابل
cross-check	بررسی متقابل
countermine	توط ئه متقابل
inter play	اثر متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter purchase	خرید متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counterattack	حمله متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
cross purpose	قصد متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
retaliation	عمل متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
cross index	شاخص متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterpoise	سیم متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterwork	عمل متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
cross action	دعوی متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross check	بررسی متقابل
reciprocity	عمل متقابل
counter offer	عرضه متقابل
reciprocal	عمل متقابل
interplay	اثر متقابل
back pressure	فشار متقابل
interaction	اثر متقابل
interaction	عمل متقابل
set off	دعوی متقابل
interaction	کنش متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
antitype	نوع متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
reciprocal	متقابل معکوس
counter	ضربت متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
countered	ضربت متقابل
recrimination	اتهام متقابل
countering	ضربت متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
recrimination	تهمت متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
cross-reference	ارجاع متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counter attraction	کشش متقابل
logrolling	همکاری متقابل
counter claim	دعوی متقابل
iteraction	عمل متقابل
counter current	جریان متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
intervisibility	دید متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offensive	حمله متقابل
m	القاگری متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com