Dictiornary-Farsi | مصمم درکردن کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
intent on doing anything	مصمم درکردن کاری


Other Matches

dead set against something <idiom>	کاملا مصمم در انجام کاری
shoots	درکردن
discharge	درکردن
set off	درکردن
shoot	درکردن
discharges	درکردن
to explain away	درکردن
to fire off	درکردن
loosest	رهاکردن درکردن
poop	تفنگ درکردن
poops	تفنگ درکردن
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
looser	رهاکردن درکردن
loose	رهاکردن درکردن
pistols	تپانچه درکردن
pistol	تپانچه درکردن
squib	کنایه فشفشه درکردن
bluffing	حریف را از میدان درکردن
bluffs	حریف را از میدان درکردن
to touch off	درکردن خالی کردن
bluff	حریف را از میدان درکردن
bluffed	حریف را از میدان درکردن
squibs	کنایه فشفشه درکردن
To swallow an insult . To gloss over.	زیر سبیل درکردن
single-minded	مصمم
single minded	مصمم
set	مصمم
determined	مصمم
four-square	مصمم
intent	مصمم
sets	مصمم
setting up	مصمم
undeviating	مصمم
strong-willed	مصمم
decided	مصمم
unflinching	مصمم
determinedly	مصمم
resolute	مصمم
up in the air	نا مصمم
debaueh	ازراه درکردن گمراه کردن
to be resolved	مصمم شدن
stalwart	بی باک مصمم
to be up in the air	نا مصمم بودن
stalwarts	بی باک مصمم
manful	مردوار مصمم
decidedly	بطور مصمم
unhesitating	مصمم ثابتقدم
To fire a shot	تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
self determined	مصمم درنفس خود
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
to be absolutely determined	کاملا مصمم بودن
i am bend on going	مصمم هستم بروم
determine	مصمم شدن حکم دادن
determines	مصمم شدن حکم دادن
resolved	دارای عزم ثابت مصمم
determining	مصمم شدن حکم دادن
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him.	او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
volley	شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleyed	شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleying	شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleys	شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
slobbery	تف کاری
currie	کاری
flower piece	گل کاری
malfunctioned	کژ کاری
curries	کاری
malfunctions	کژ کاری
curry	کاری
malfunction	کژ کاری
feckful	کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
curry powders	کاری
curry powder	کاری
inaction	بی کاری
hypofunction	کم کاری
intent on doing anything	کاری
plasterwork	گچ کاری
electroplating	اب کاری
plastering	گچ کاری
active	کاری
parget	گچ کاری
impotency	کاری
effective	کاری
treacherousness	خیانت کاری
marquetery	منبت کاری
marquetery	خاتم کاری
trephination	مته کاری
masonery	سنگ کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
marbling	مرمر کاری
plumbing	سرب کاری
insagacity	ندانم کاری
malefaction	تبه کاری
extravagantly	با افراط کاری
brick work	سفت کاری
tongue lash	فحش کاری
toryism	محافظه کاری
probationership	ازمایش کاری
meshwork	شبکه کاری
elegance	ریزه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
galvanization	رویینه کاری
blindage	صیقل کاری
negativism	منفی کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
energetic	جدی کاری
molding operation	فرم کاری
brickwork	سفت کاری
misprision	خلاف کاری
boo boo	اشتباه کاری
neglectfulness	غفلت کاری
glazing	شیشه کاری
ingraving	کنده کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
trephine	مته کاری
lighterage	دوبه کاری
you are welcome	کاری نکردم
brushwork	قلممو کاری
lattice work	شبکه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
dressing-down	چوبه کاری
off season	در دوران کم کاری
punch-up	کتک کاری
decorations	زینت کاری
specialization	ویژه کاری
punch-ups	کتک کاری
mining	معدن کاری
tokenism	نمونه کاری
tour de force	شیرین کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
decoration	زینت کاری
argentation	نقره کاری
workspace	فضای کاری
working storage	انباره کاری
brick work	اجر کاری
turnery	تراش کاری
ultraism	افراط کاری
lead work	سرب کاری
acting	فعال کاری
maleficence	تبه کاری
wood carving	منبت کاری
squalor	کثافت کاری
insulation	عایق کاری
lay off	فصل کم کاری
work area	ناحیه کاری
work year	سال کاری
workgroup	گروه کاری
working set	مجموعه کاری
working storage	حافظه کاری
latticing	شبکه کاری
folding press	پرس خم کاری
amalgamated	ملغمه کاری
workstation	ایستگاه کاری
anaplasty	پیوند کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
relievo	برجسته کاری
acrography	گچ کاری برجسته
stalactite work	مقرنس کاری
stannary	قلع کاری
steelwork	فولاد کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
surgical operation	دست کاری
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
welding	جوش کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
sinfulness	خطا کاری
workstations	ایستگاه کاری
punching	منگنه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
active cell	خانه کاری
rice field	برنج کاری
reshaping	روانه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
hunkerism	محافظه کاری
scabbing	تیشه کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
hours of business	ساعتهای کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
joinery	نازک کاری