Dictiornary-Farsi | مطمئنا ،بدون شک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 216 (11 milliseconds)

English	Persian
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک


Search result with all words

assuredly	مطمئنا
certainly	مطمئنا
securely	مطمئنا"
confidently	مطمئنا"
Surely things wI'll turn out well for him in the end.	مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
for certain <idiom>	بی شک ،مطمئنا
for sure <idiom>	مطمئنا،بی شک
sure thing <idiom>	مطمئنا ،البته
in any case (event) <idiom>	مطمئنا
no dice <idiom>	مطمئنا نه ،نه
nothing doing <idiom>	مطمئنا هیچ ،من انجامش نخواهم داد
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
Not on your life. <idiom>	مطمئنا نه
certainly not	مطمئنا نه
surely not	مطمئنا نه
Other Matches

without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
acheilous	بدون لب
obtrusively	بدون حق
and no mistake	بدون شک
bottomless	بدون ته
sans	بدون
to a certainty	بدون شک
ex-	بدون
ex	بدون
i'll warrant	بدون شک
undoubted	بدون شک
acheilos	بدون لب
not nearctic	بدون
but	بدون
without	بدون
goalless	بدون گل
indubitable	بدون شک
wanting	بدون
unstressed	بدون مد
unmanned	بدون سرنشین
air dry	بدون رطوبت
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
recoilless	بدون لنگر
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
acid free	بدون اسید
nonsyllabic	بدون هجایی
bloodlessly	بدون خونریزی
sans ceremonie	بدون تشریفات
acold	بدون احساسات
faultless	بدون خطا
consistently	بدون تناقض
nonboresafe	بدون ضامن
disposed	بدون پوشش
acranial	بدون کاسهء سر
unwary	بدون نگرانی
run on	بدون وقفه
indiscriminately	بدون تمیز
nonstop	بدون توقف
standstill	بدون حرکت
safely	بدون خطر
unoccupied	بدون مستاجر
pathless	بدون جاده
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
without milk	بدون شیر
decaffeinated	بدون کافئین
prosaically	بدون لطافت
vacant succession	بدون جانشین
on the square	بدون کجی
anechoic	بدون انعکاس
excluding meals	بدون غذا
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
unaligned	بدون صف ارایی
bareheaded	بدون کلاه
quiescently	بدون جنبش
asymptomatic	بدون علامت
unexceptional	بدون استثنا
wayless	بدون جاده
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
indubitable	بدون تردید
unfurnished	بدون اثاثیه
unsigned	بدون امضاء
confidently	بدون شبهه
inaction	بدون فعالیت
undue	بدون مداخله
bachelors	بدون عیال
warless	بدون جنگ
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
voteless	بدون رای
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
toeless	بدون پنجه
bachelor	بدون عیال
unresponsive	بدون احتیاط
continuously	بدون توقف
involuntarily	بدون اراده
toothless	بدون دندانه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
undeviating	بدون انحراف
bloodless	بدون خونریزی
unadvised	بدون اطلاع
immediately	بدون واسطه
unfinanced	بدون پشتوانه
unfunded	بدون سرمایه
notwithstanding	بدون توجه
unpromising	بدون امید
insecure	بدون ایمنی
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unblushing	بدون شرم
achromic	بدون ترخیم
backless	بدون پشت
unmennerly	بدون اداب
scoreless	بدون امتیاز
acarpous	بدون میوه
unattended	بدون متصدی
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
zero elasticity	بدون کشش
achlamydeous	بدون پوشش
unequivocally	بدون ابهام
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
sans recours	بدون رجوع
achromatic	بدون ترخیم
backless	بدون پشتی
unequivocal	بدون ابهام
workless	بدون عمل
endless	بدون پایان
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
tenantless	بدون مستاجر
with in compass	بدون مبالغه
inoffensive	بدون زنندگی
expired	بدون اعتبار
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
stemless	بدون ساقه
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
shockless	بدون ضربه
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
unalloyed	بدون الیاژ
soilless	بدون خاک
without justification	بدون مجوز
weanting	بدون بی منهای
stagnant	بدون حرکت
off hand	بدون آمادگی
stateless	بدون تابعیت
ingenuously	بدون تزویر
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
inelastic	بدون کشش
deice	بدون یخ کردن
unaccompanied	بدون همراه
indolently	بدون درد
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
diamensionless	بدون اندازه
immethodical	بدون اسلوب
flavorless	بدون مزه
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immusical	بدون هماهنگی
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
barrier-free	بدون حائل
fruitlessly	بدون نتیجه
incommunicable	بدون رابطه
baring	بدون روکش
incognizant	بدون شناسایی
barest	بدون روکش
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
bares	بدون روکش
unleaded	بدون سرب
barer	بدون روکش
inapproachable	بدون دسترسی
wireless <adj.>	بدون سیم
failure free	بدون خرابی
bared	بدون روکش
cordless <adj.>	بدون سیم