Total search result: 204 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
logical |
معادل وضعیت منط قی درست یا یک |
|
|
Search result with all words |
|
high |
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1 |
highest |
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1 |
highs |
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1 |
Other Matches |
|
hartley |
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل |
false |
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست |
logical |
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر |
zero |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
zeroes |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
zeros |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
maintains |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
maintain |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
maintained |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
traced |
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود |
traces |
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود |
trace |
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود |
bomb |
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند |
bombed |
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند |
bombs |
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند |
bombed out |
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند |
serviceability criteria |
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل |
inverse |
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن |
active status |
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال |
race |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
races |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
raced |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
statement of service |
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flying status |
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
and |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
meets |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
join |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
joined |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
meet |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
intersection |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
joins |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
intersections |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
coincidence function |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
OR function |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد |
either or operation |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد |
disjunction |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
alternation |
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند |
conjunction |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
assertion |
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود |
conjunctions |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
union |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
unions |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
transparent |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
transparently |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
holding position |
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
tempered |
درست ساختن درست خمیر کردن |
tempers |
درست ساختن درست خمیر کردن |
temper |
درست ساختن درست خمیر کردن |
judiciousness |
قضاوت درست تشخیص درست |
be the spitting image of someone <idiom> |
درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن] |
readiness condition |
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان |
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . |
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد. |
defense readiness condition |
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
equivalent |
معادل |
equivalents |
معادل |
equipollent |
معادل |
ntamount |
معادل |
tantamount |
معادل |
parity |
معادل بودن |
equal |
دقیقاگ معادل |
equaled |
دقیقاگ معادل |
counterclaim |
معادل set-off |
equaling |
دقیقاگ معادل |
equalling |
دقیقاگ معادل |
reformists |
معادل reformer |
reformist |
معادل reformer |
equals |
دقیقاگ معادل |
ration in kind |
معادل جیره |
reinsurance |
معادل re-assurance |
egalitaire |
معادل equalitarianism |
modifying |
معادل adapt |
equivalence gate |
دریچه معادل |
equivalent circuit |
مدار معادل |
modify |
معادل adapt |
modifies |
معادل adapt |
equivalent service rounds |
گلوله معادل |
equivalent weight |
وزن معادل |
equivalence |
معادل بودن |
order of the day |
معادل agenda |
equalled |
دقیقاگ معادل |
expilation |
معادل robbery |
deception |
معادل cheat |
b |
معادل با بایتها |
equalizing |
معادل کردن . |
equalizes |
معادل کردن . |
equalized |
معادل کردن . |
equalize |
معادل کردن . |
equalising |
معادل کردن . |
equalised |
معادل کردن . |
menaces |
معادل blackmail |
menaced |
معادل blackmail |
menace |
معادل blackmail |
assessor |
معادل assesor |
writing obligatory |
معادل bond |
redemption |
معادل ransom |
t equivalent circuit |
مدار معادل " T " |
grade equivalent |
معادل کلاسی |
equalises |
معادل کردن . |
date labourer |
معادل daysman |
equivalent area |
سطح معادل |
memorial |
معادل memorandum |
kilo |
معادل هزار |
memorials |
معادل memorandum |
deceptions |
معادل cheat |
kilos |
معادل هزار |
mile |
معادل 53/9061 متر |
bi- |
پیشوند معادل با bio- |
Kbit |
معادل هزار بایت |
business cycle |
معادل cycle trade |
miles |
معادل 53/9061 متر |
long ton |
تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم |
quamdiu bene se gesserit |
معادل autculpam vitam ad |
ration in kind |
جیره معادل یاجانشین |
casus belli |
معادل War Causeof |
contango |
معادل "continuation " & "carringover " |
acid equivalent |
معادل شیمیایی اسید |
lebensraum |
معادل living-space |
air mile |
هوانوردی معادل 3301 |
faculty of law |
معادل law schoolof |
kilo |
یک کیلوگرم معادل هزارگرم |
kilos |
یک کیلوگرم معادل هزارگرم |
final instrument |
معادل act final |
tnt equivalent |
معادل با قدرت انفجار تی ان تی |
therms |
معادل هزارکالری بزرگ |
hecto |
پیشوندی معادل 01 به توان 2 |
therm |
معادل هزارکالری بزرگ |
half |
یکی از دو بخش معادل |
age equivalent scale |
مقیاس معادل سنی |
giga |
پیشوندی معادل 01بتوان 9 |
disobedience |
تقریبا" معادل desertion |
equivalently |
بطور هم ارز یا معادل |
onus probandi |
معادل proof of burden |
grain |
معادل 8460/0گرم |
equivalent binary digits |
ارقام دودویی معادل |
NOT function |
معادل تابع NAND |
t parameter equipment circuit |
مدار معادل به صورت " T " |
high frequency equivalent circuit |
مدار معادل فرکانس بالا |
height equivalent of theroretical plate |
ارتفاع معادل بشقابک نظری |
computed price |
قیمت ساختگی معادل administeredprice |
match |
تنظیم ثبات معادل با دیگری |
b |
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی |
nautical miles |
مایل دریایی معادل 0581متر |
nautical mile |
مایل دریایی معادل 0581متر |
equivalent service rounds |
گلولههای معادل گلوله جنگی |
matches |
تنظیم ثبات معادل با دیگری |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
symmetric difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
statute mile |
میل رسمی معادل 0825 فوت |
bushel |
مقیاس وزنی است معادل 4پک |
fluid ounces |
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت |
yard |
واحد طول معادل 4419/0متر |
bushels |
مقیاس وزنی است معادل 4پک |
yards |
واحد طول معادل 4419/0متر |
quintal |
واحد وزنی معادل 001کیلو گرم |
horsepower |
واحد نیرو معادل 647 وات |
constant cost |
هزینه ثابت معادل cost fixed |
pint |
واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا |
fluid ounce |
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت |
pints |
واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا |
barye |
واحد فشار معادل 01بتوان 6- بار |
half crown |
سکه معادل دوشلیلینگ وشش پنس |
cubit |
مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ |
equivalence |
دروازهای که تابع معادل انجام میدهد |
except |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
equality |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
cents |
سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است |
ma |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک میلیونیوم آمپر |
pints |
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت |
pint |
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت |
centi- |
سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است |
cent- |
سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است |
cent |
سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است |
hypersonic |
سرعتی معادل یا بیش از 5برابر سرعت صوت |
mas |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک میلیونیوم آمپر |
nautical mile |
میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت |
milliampere |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک هزارم آمپر |
canonical time unit |
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان |
capital bonus |
سودسهام معادل کلمه dividened stock میباشد |
double dabble |
روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی |
legal aid |
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial |
microbar |
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع |
nautical miles |
میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت |
mhz |
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه |
krona |
مسکوک ایسلند و سوئد معادل 6202/0 دلار |
metric ton |
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند |
menus |
ترکیب کلید از دو یا چند تا که معادل انتخاب منو است |