Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
mate
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
معاون کشتی معاون ناخدا
mates
معاون کشتی معاون ناخدا
Other Matches
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
accessorial
معاون
assistant
معاون
dept
معاون
adjunct
معاون
acologte
معاون
adjoint
معاون
asst
معاون
advisor
معاون
second best
معاون
second-best
معاون
aiding
معاون
aided
معاون
aid
معاون
helpmeet
معاون
second in command
معاون
deputies
معاون
assistants
معاون
accessory
معاون
adjuncts
معاون
vice chancellor
معاون
vice-chancellor
معاون
deputy
معاون
coajutor
معاون
depts
معاون
girl friday
معاون زن
vice-chancellors
معاون
accessory
معاون جرم
undersecretary
معاون وزارتخانه
under-secretary
معاون وزارت
counsellor and procurer
معاون جرم
subdeacon
معاون خادم
subdeacon
معاون شماس
Solicitors General
معاون دادستان
Solicitor General
معاون دادستان
vice president
معاون
[رئیس]
acolyte
معاون یاکمک
acolytes
معاون یاکمک
vicars
معاون خلیفه
abetter or abettor
معاون جرم
accessary
معاون جرم
accessory to a riot
معاون فتنه
adjoint
معاون استاد
vicar
معاون خلیفه
subdean
معاون dean
archdeacons
معاون اسقف
archdeacon
معاون اسقف
under-secretaries
معاون وزارت
vice governor
معاون فرمانداری
lieutenant governor
معاون فرماندار
veep
معاون مدیرکل
script assistant
معاون برنامه نویسی
curates
معاون کشیش بخش
wingman
معاون رسد هوایی
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
coadjutor
معاون یاری کننده
curate
معاون کشیش بخش
accomplice
شریک یا معاون جرم
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
subdeacon
معاون گماشته روحانی
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
veep
معاون رئیس جمهور
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
executive officer
معاون یکان افسر تیر
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
under secretary
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
procurators
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
vice presidency
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
procurator
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
barratry
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
shipmaster
ناخدا
commodores
ناخدا
captain
ناخدا
captained
ناخدا
pilots
ناخدا
commodore
ناخدا
pilot
ناخدا
piloted
ناخدا
captaining
ناخدا
captains
ناخدا
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
crewing
کمک ناخدا
lieutenant colonel
ناخدا دوم
crews
کمک ناخدا
crewed
کمک ناخدا
Capt
مخفف ناخدا
mate
کمک ناخدا
mated
کمک ناخدا
mates
کمک ناخدا
crew
کمک ناخدا
captain junior grade
ناخدا دوم
captain
درجه ناخدا یکمی دریایی
cockpits
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpit
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
captaining
درجه ناخدا یکمی دریایی
captains
درجه ناخدا یکمی دریایی
captained
درجه ناخدا یکمی دریایی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
commanders
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
puppis
کشتی دم
aft
در پس کشتی
board
کشتی
argo
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
ark
کشتی
boarded
کشتی
bottom
کشتی
flat
پل کشتی
flattest
پل کشتی
ships
کشتی
catch
کشتی کج
collier
کشتی
afloat
در کشتی
on board a ship
در کشتی
ship haven
یک کش کشتی
bilge
اب ته کشتی
wrestling
کشتی
deck
پل کشتی
bottoms
کشتی
vessel
کشتی
vessels
کشتی
hulk
کشتی
by water
با کشتی
hulks
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
on shipboard
در کشتی
ship
کشتی
carinae
کشتی
foreship
سر کشتی
decks
پل کشتی
on the water
در کشتی
decked
پل کشتی
on the sea
در کشتی
carina
کشتی
training ship
کشتی اموزشی
cargo
محموله کشتی
tramp steamer
کشتی ازاد
cargoes
محموله کشتی
tramp vessel
کشتی ازاد
troopship
کشتی سرباز بر
war ship
کشتی جنگی
flagship
کشتی دریادار
war vessel
کشتی جنگی
patrolling
کشتی اکتشافی
patrolled
کشتی اکتشافی
patrol
کشتی اکتشافی
tender ship
کشتی تدارکاتی
patrols
کشتی اکتشافی
flagships
کشتی دریادار
dock
تعمیرگاه کشتی
tricks
فن و بندهای کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com