Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (8 milliseconds)
English
Persian
ship designation
معرف ناو
Search result with all words
use
معرف گره , نورو...
uses
معرف گره , نورو...
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acknowledge
اعلام معرف کردن
acknowledges
اعلام معرف کردن
acknowledging
اعلام معرف کردن
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
reference
معرف
references
معرف
corrupt
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts
معرف خطاها به داده یا برنامه
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
referee
معرف
refereed
معرف
refereeing
معرف
referees
معرف
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
identification
معرف
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
representative
معرف
representatives
معرف
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
call sign
معرف رادیویی
call sign
معرف
call signs
معرف رادیویی
call signs
معرف
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
acropolis
نام دژ معرف اتن
address call sign
معرف ادرس
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
authentication system
سیستم تعیین معرف
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
collective call sign
معرف عمومی
collective call sign
معرف مشترک یکانها
designator code
کد معرف یگان
genotype
نوع معرف و نماینده یک جنس
identification code
رمز معرف یکان
identifier
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
identifier
معرف
key note
معرف مایه
net authentication
اعلام معرف در شبکه
net call sign
معرف رادیویی شبکه
net call sign
معرف شبکه
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
radio call sign
معرف رادیویی
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
reagent
معرف
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
representative sample
نمونه معرف
signal letters
معرف
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
universal identifier
معرف جامع
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com