Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
English
Persian
use
معرف گره , نورو...
uses
معرف گره , نورو...
Other Matches
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
overexpose
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
referees
معرف
refereeing
معرف
identification
معرف
representative
معرف
representatives
معرف
call sign
معرف
call signs
معرف
identifier
معرف
reagent
معرف
signal letters
معرف
refereed
معرف
referee
معرف
reference
معرف
references
معرف
call sign
معرف رادیویی
key note
معرف مایه
call signs
معرف رادیویی
net call sign
معرف شبکه
representative sample
نمونه معرف
designator code
کد معرف یگان
universal identifier
معرف جامع
address call sign
معرف ادرس
ship designation
معرف ناو
radio call sign
معرف رادیویی
collective call sign
معرف عمومی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
acropolis
نام دژ معرف اتن
collective call sign
معرف مشترک یکانها
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
identification code
رمز معرف یکان
acknowledging
اعلام معرف کردن
net authentication
اعلام معرف در شبکه
net call sign
معرف رادیویی شبکه
acknowledge
اعلام معرف کردن
acknowledges
اعلام معرف کردن
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
authentication system
سیستم تعیین معرف
genotype
نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupting
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted
معرف خطاها به داده یا برنامه
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
identifier
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com