Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
English
Persian
shop
مغازه گردی کردن دکه
shopped
مغازه گردی کردن دکه
shops
مغازه گردی کردن دکه
Other Matches
Laundry / Dry cleaners
مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
to poke a bout
ول گردی کردن
packman
دوره گردی کردن
hoboes
دوره گردی کردن
peddles
دوره گردی کردن
traipsing
هرزه گردی کردن
hobo
دوره گردی کردن
pub crawls
میخانه گردی کردن
peddle
دوره گردی کردن
hobos
دوره گردی کردن
peddled
دوره گردی کردن
traipse
هرزه گردی کردن
hawked
دوره گردی کردن
pub crawl
میخانه گردی کردن
traipses
هرزه گردی کردن
hawk
دوره گردی کردن
traipsed
هرزه گردی کردن
hawks
دوره گردی کردن
gad
با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
cadged
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadge
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging
اخاذی کردن دوره گردی کردن
shoplifting
بلند کردن جنس از مغازه
shoplifting
دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
universal
سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
roundest
گردی
levorotation
چپ گردی
roundness
گردی
rondure
گردی
cylinderisity
گردی
globularity
گردی
rotundily
گردی
heroism
گردی
knobbiness
گردی
round
گردی
farinose
گردی
cavetto
ربع گردی
sleep walking
خوابیده گردی
somnambulation
خواب گردی
cylinderisity
دقت گردی
pub crawls
میخانه گردی
powder metallurgy
متالورژی گردی
powderiness
خاصیت گردی
gas lubrication
روغنکاری گردی
mountaineering
کوه گردی
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
pedlary
دوره گردی
roundness
نسبت گردی
top radius
گردی سر دنده
somnambulism
خواب گردی
hole circle
گردی سوراخ
pub crawl
میخانه گردی
colportage
دوره گردی
coal dust firing
اشتعال گردی
cadging
گدایی دوره گردی
to i. aroom with a powder
گردی درخانه پاشیدن
cadged
گدایی دوره گردی
pulverulent
ازهم پاشنده گردی
peregrination
جهان گردی دربدری
cadge
گدایی دوره گردی
cadges
گدایی دوره گردی
peregrinations
جهان گردی دربدری
dry galvanizing
اب روی دادن گردی
bezant
پولک گردی که معمولا از طلااست
rhapsode
دوره گردی که اشعار رزمی
shops
مغازه
shopper
مغازه رو
shop
مغازه
shoppers
مغازه رو
shopped
مغازه
door to door selling
فروش کالا بصورت دوره گردی
salesclerk
فروشنده مغازه
tuck shop
مغازه قنادی
d. store
مغازه بزرگ
tuck shop
مغازه حلویات
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
storing
مغازه دکان
store
مغازه بزرگ
floor walker
راهنمای مغازه
storing
مغازه بزرگ
shopkeeper
مغازه دار
shopwalker
راهنمای مغازه
store
مغازه دکان
shoplifter
دزد مغازه
shoplifters
دزد مغازه
shop lifting
دزدی از مغازه ها
shopkeepers
مغازه دار
walkabout
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
bookshops
مغازه کتاب فروشی
shop assistant
دستیار مغازه دار
bookshop
مغازه کتاب فروشی
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
wineshop
مغازه شراب فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
show case
قفسه جلو مغازه
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
mercery
مغازه پارچه فروشی
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
rotisserie
مغازه خوراک پزی
haberdashery
مغازه ملبوس مردانه
stock in trade
موجودی کالای مغازه
console
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
cantina
مغازه خواربار یامشروب فروشی
clerks
کارمند دفتری فروشنده مغازه
burse
مغازه یابازار خرید وفروش
clerk
کارمند دفتری فروشنده مغازه
five and ten
مغازه اجناس ارزان قیمت
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
sales register
صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
shopworn
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
hock spanner
اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
point of sale
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
pos
محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays
[American E]
.
مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock.
اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
middlemen
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middleman
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demo
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
barker
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
EFTPOS
ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
punched
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
wands
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com