English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
English Persian
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Other Matches
summation check بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
to contrast [with] مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
leap frog test و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
To weight up the pros and cons of something . مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
inspect جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspected جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting جستجو کردن بررسی کردن کنترل
experimenting تجربه کردن ازمایش کردن
experiment تجربه کردن ازمایش کردن
experimented تجربه کردن ازمایش کردن
experiments تجربه کردن ازمایش کردن
contrasted مقایسه کردن
contrast مقایسه کردن
contrasts مقایسه کردن
contrasting مقایسه کردن
compare مقایسه کردن
comparing مقایسه کردن
compares مقایسه کردن
to make comparisons مقایسه کردن
compared مقایسه کردن
to draw comparisons مقایسه کردن
measure مقایسه کردن سنجش
to compare oppsites چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
to drow a p between two دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
test ازمایش کردن
examines ازمایش کردن
gage ازمایش کردن
gauges ازمایش کردن
tested ازمایش کردن
to bring to the proof ازمایش کردن
quizzes ازمایش کردن
gauge ازمایش کردن
approving ازمایش کردن
examined ازمایش کردن
gauged ازمایش کردن
tests ازمایش کردن
approves ازمایش کردن
examine ازمایش کردن
quiz ازمایش کردن
approve ازمایش کردن
examining ازمایش کردن
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
encodes کد کردن پیام
encode کد کردن پیام
burying کد کردن پیام
bury کد کردن پیام
buries کد کردن پیام
analyzed با تجزیه ازمایش کردن
tests ازمایش کردن امتحان
analyzes با تجزیه ازمایش کردن
essays ازمایش کردن ازمودن
analyse با تجزیه ازمایش کردن
analysing با تجزیه ازمایش کردن
tested ازمایش کردن امتحان
analyses با تجزیه ازمایش کردن
analyzing با تجزیه ازمایش کردن
tests تست کردن ازمایش
analysed با تجزیه ازمایش کردن
test ازمایش کردن امتحان
trials ازمایش کردن ازمایشی
essay ازمایش کردن ازمودن
trial ازمایش کردن ازمایشی
test تست کردن ازمایش
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
retry دوباره ازمایش کردن
tested تست کردن ازمایش
decoded کشف کردن پیام
decode کشف کردن پیام
enciphere رمز کردن پیام
encodes رمز کردن پیام
encode رمز کردن پیام
decodes کشف کردن پیام
bending test ازمایش خمش ازمون تا کردن
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
deciphers کشف کردن پیام کشف رمز کردن
deciphered کشف کردن پیام کشف رمز کردن
decipher کشف کردن پیام کشف رمز کردن
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
clearer پیام کشف روشن کردن
clears پیام کشف روشن کردن
clearest پیام کشف روشن کردن
clear پیام کشف روشن کردن
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
peruse بررسی کردن
bolt [examine] بررسی کردن
perused بررسی کردن
surveyed بررسی کردن
probes بررسی کردن
checked بررسی کردن
studies بررسی کردن
enquire into بررسی کردن
probe بررسی کردن
perusing بررسی کردن
check بررسی کردن
studying بررسی کردن
probed بررسی کردن
peruses بررسی کردن
determine بررسی کردن
surveys بررسی کردن
indagate بررسی کردن
study بررسی کردن
scrutinize بررسی کردن
study بررسی کردن
reconcider بررسی کردن
survey بررسی کردن
analyse [British] بررسی کردن
analyze [American] بررسی کردن
look into بررسی کردن
investigate بررسی کردن
dissect [analyse] بررسی کردن
evaluate بررسی کردن
examine بررسی کردن
explore بررسی کردن
survey بررسی کردن
check بررسی کردن
checks بررسی کردن
inspect بررسی کردن
assay بررسی کردن
vertical بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
reviewing بررسی کردن مرور
reviewed بررسی کردن مرور
surveyed بررسی کردن بازدید
review بررسی کردن مرور
reviews بررسی کردن مرور
surveillance تجسس بررسی کردن
scrutinized بدقت بررسی کردن
scrutinize بدقت بررسی کردن
scrutinising بدقت بررسی کردن
scrutinises بدقت بررسی کردن
scrutinizes بدقت بررسی کردن
scrutinised بدقت بررسی کردن
scrutinizing بدقت بررسی کردن
survey بررسی کردن بازدید
checked مقابله کردن بررسی
check مقابله کردن بررسی
checks مقابله کردن بررسی
surveys بررسی کردن بازدید
spellcheck بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
scan بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
to make a study of something چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
to have [take] a closer look at something چیزی را با دقت بررسی کردن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
scans بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scanned بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
to stand the racket ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
to browse بررسی عمومی کردن [علوم کامپیوتر]
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
To weight the pros and cons of something. خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
research تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researched تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researches تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
codress procedure روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
self- برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com