Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
kil
مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
Other Matches
forth
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
abdomino
این کلمه بصورت پیشوند بکاررفته و بمعنی شکم میباشد
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
loculate
سلول دار حجره دار
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
spermatid
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
comparmentalize
حجره حجره کردن
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
spermatogonium
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
kepse motife
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
cloisonne
حجره حجره
camarilla
حجره
chamber
حجره
chambers
حجره
cell
حجره
cryptand
حجره مانند
carpel
حجره گرزن
chambered
حجره دار
folliculated
حجره دار
folliculate
حجره دار
claustral
شبیه حجره
acarpellous
بی حجره گرزن
acarpelous
بی حجره گرزن
locular
حجره دار
cellule
حجره کوچک
carpal bone
حجره گرزن
kil
حجره راهب ایرلندی
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
sepulture
مقبره
monuments
مقبره
monument
مقبره
ensepulchre
مقبره
tomb
مقبره
tombs
مقبره
burying ground
مقبره
kil
مقبره
mausoleum
مقبره
mausoleums
مقبره
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
Holly Sepulchre
مقبره مقدس
sepulchre
مزار مقبره
sepulchres
مزار مقبره
biers
مقبره مزار
tumulus
مقبره تپه
stupa
گنبد مقبره
cenotaphs
مقبره سربازگمنام
cenotaphs
مقبره خالی
cenotaph
مقبره سربازگمنام
cenotaph
مقبره خالی
bier
مقبره مزار
sepulcher
مزار مقبره
sepulchers
مزار مقبره
entombs
دفن کردن مقبره ساختن
entombed
دفن کردن مقبره ساختن
entomb
دفن کردن مقبره ساختن
entombing
دفن کردن مقبره ساختن
prefixes
پیشوند ها
prefix
پیشوند
prefixes
پیشوند
prefix
پیشوند
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
Daphnis of Miletus
[معمار مقبره های یونی آپولو]
socio-
پیشوند هامه
agro
: پیشوند بمعنی
label prefix
پیشوند برچسب
label prefix
پیشوند مطلب
de-
پیشوند سوا از
dis-
پیشوند دور
trans-
پیشوند فرا -
Indo-
پیشوند هندوستان
physio
پیشوند طبیعی
physios
پیشوند طبیعی
EC
پیشوند برابر با ex-
prosign
علامت پیشوند
prepositive
پیشوند دار
Anglo-
پیشوند به معنی
anglo
پیشوند به معنی
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
gopura
[دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
antefix
[حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
bale
[نام نوعی مقبره در کاتس وود انگلستان]
antefixum
[حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
eco-
پیشوند محیط پرگیر
neo
پیشوند بمعنی جدید
com
پیشوند بمعانی با و باهم
Mon
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
bi-
پیشوند معادل با bio-
mono
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
neo-
پیشوند بمعنی جدید
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
conning
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
col
پیشوند بمعانی باو باهم
bio-
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
cons
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
conned
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
un-
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
UN
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
con
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
prifix
پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
prifixal
پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
grapho
پیشوند بمعنی نوشته و ثبت شده و نوشتن
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
intra
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
turbos
پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
turbo
پیشوند برای وسایلی که توسط توربین گاز میچرخند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
ab
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
data cell
سلول
zoogamete
سلول
cell
سلول
cells
سلول
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
cleave
شکافتن سلول
solar cells
سلول خورشیدی
solar cell
سلول خورشیدی
syncytium
سلول چند هسته ایی
active cell
سلول فعال
selenium cell
سلول سلنیومی
scarlet sage
سلول اتشی
accumulator cell
سلول اکومولاتور
stractural cell
سلول ساختاری
storage cell
سلول انباره
germ cell
سلول نطفه
cleaved
شکافتن سلول
gametangium
سلول جنسی
gonocyte
سلول جنسی
cellular
سلول دار
gonium
سلول نطفه
germ cell
سلول تخم
galvanic cell
سلول گالوانی
cleaves
شکافتن سلول
transformer cell
سلول ترانسفورماتور
unit cell
سلول واحد
lymph cell
سلول لنف
cell
پیل سلول
memory cell
سلول حافظه
photo cell
سلول فتوالکتریک
phagocytosis
سلول خواری
mononuclear
سلول یک هستهای
odontoblast
سلول دندانی
nerve cell
سلول عصبی
cells
سلول یکنفری
cell
سلول یکنفری
locular
سلول دار
binary cell
سلول دودویی
cytology
سلول شناس
pixel
سلول تصویر
photoelectric cell
سلول فتوالکتریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com