English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
standby منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
Other Matches
hold one's horses <idiom> باصبوری منتظر ماندن
lie over متمایل بودن منتظر ماندن
stick around <idiom> همین دوروبر منتظر ماندن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
waiters منتظر
waiter منتظر
anticipant منتظر
inexpectant نا منتظر
waiting منتظر
expectant of منتظر
anticipator منتظر
trray منتظر
anticipatory منتظر
wistful منتظر
awaits منتظر بودن
to look out منتظر بودن
abhide منتظر بودن
trray منتظر شدن
awaiting منتظر بودن
awaited منتظر بودن
await منتظر بودن
to look forward to something منتظر چیزی شدن
sweat out <idiom> با دلواپسی منتظر بودن
to wait for any one منتظر کسی شدن
hang about در نزدیکی منتظر بودن
to look for anything منتظر چیزی شدن
on deck دونده منتظر نوبت
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
less than release unit یکان منتظر حمل
i await you منتظر شما هستم
hold breath منتظر یک اتفاق بودن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
await منتظر شدن انتظار داشتن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
bide one's time <idiom> صبورانه منتظر فرصت بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
abide منتظر شدن وفا کردن
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
abided منتظر شدن وفا کردن
abides منتظر شدن وفا کردن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
sleeping وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
jobs شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
sleep وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
job شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
sleeps وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
readies که منتظر است تا قابل استفاده شود
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
ready که منتظر است تا قابل استفاده شود
waits چشم براه بودن منتظر شدن
waited چشم براه بودن منتظر شدن
wait چشم براه بودن منتظر شدن
readying که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
To stand someone up . کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readying خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
readies خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
Do you think it advisable to wait here آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
I'm looking forward to your next email. من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
ready خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queue لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
queues لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
it will pay to wait به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queued لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
queueing صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
buffer فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
sequential access صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queue صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
qsam صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
inputted دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
holds بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
job فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
You can rest assured. خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
look sharp زود باشید
hurry up زود باشید
mind your eye ملتفت باشید
depend upon it خاطر جمع باشید
perhaps you have seen it شاید انرادیده باشید
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
you might have come باید امده باشید
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
be a man مردانگی داشته باشید
keep your peck up جرات داشته باشید
readies حاضربه تیر حاضر باشید
god speed you کامیاب شوید موفق باشید
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
leave me alone کاری بمن نداشته باشید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
on guard اماده برای دفاع باشید
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
readied حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
perhaps you have seen it ممکن است انرادیده باشید
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
readying حاضربه تیر حاضر باشید
stick to your work بکار خود مشغول باشید
look to your manner موافب اطوار خود باشید
ready حاضربه تیر حاضر باشید
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
mind your p's and qs در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
i give you my world for it قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
be patient to all men با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Can you watch the dog for us this weekend? آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
stayed ماندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com