Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English
Persian
baffle
منحرف کننده جریان سیال
baffled
منحرف کننده جریان سیال
baffles
منحرف کننده جریان سیال
baffling
منحرف کننده جریان سیال
Other Matches
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
underway
در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
notch
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
velocity gradiant
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
notches
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
reynolds number
مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
divertive
منحرف کننده
diversionary
منحرف کننده
deflecting voltage
ولتاژ منحرف کننده
deflector plates
صفحههای منحرف کننده
deflecting electrode
صفحه منحرف کننده
deflecting electrode
الکترد منحرف کننده
divertor switch
کلید منحرف کننده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
diversionary attack
تک منحرف کننده توجه دشمن
magnetic deflection field
میدان منحرف کننده مغناطیسی
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
fluidal
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
spoiler
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
deviates
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
diversionary landing
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
interchange current
جریان متعادل کننده
heating current
جریان گرم کننده
current limiter
محدود کننده جریان
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
collecting ring
حلقه جمع کننده جریان
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
grid current tester
ازمایش کننده جریان شبکه
current breaker
کلید قطع کننده جریان
impluse circuit breaker
کلید قطع کننده جریان
embolus
جسم مسدود کننده جریان خون
magnetic hysteresis angle
زاویه فاز جریان تحریک کننده
maximum current circuit breaker
کلید قطع کننده جریان حداکثر
inlet guide vane
تیغههای خنک کننده جریان ورودی
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
transport stream
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
fulidal
سیال
fluids
سیال
unthickened
سیال
fluid
سیال
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
mobiles
روان سیال
influent
سیال ورودی
fluid capital
سرمایه سیال
intransit stock
اماد سیال
superfluid
ابر سیال
floating
سیال مواج
fluid intelligence
هوش سیال
fluid resistance
مقاومت سیال
electric fluid
سیال برقی
mobile
سیال تغییرپذیر
mobile
روان سیال
ideal fluid
سیال ایده ال
fluid
جسم سیال
intransit strenth
پرسنل سیال
floating reserve
احتیاط سیال
effluent
سیال خروجی
effluents
سیال خروجی
real fluid
سیال واقعی
perfect fluid
سیال کامل
working fluid
سیال متحرک
working fluid
سیال عامل
fluids
جسم سیال
fluid centre
مرکز سیال
mobiles
سیال تغییرپذیر
fluid bed polymerization
بسپارش در بستر سیال
maintenance float
شارژ انبار سیال
bleeds
فرار کردن یک سیال
bleed
فرار کردن یک سیال
viscous stress
تنش برش سیال
brain storming
سیال سازی ذهن
working lead fluid
سیال متحرک یا عامل
fluid bed vulcanization
وولکانش در بستر سیال
fluidic
وابسته بجسم سیال
fluor
قاعدگی زنان سیال
visualization
مرئی ساختن سیال
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
floatation
اضافی بودن سطح سیال اماد
fluidic
مایع مانند جسم سیال یامایع
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
prill
بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
coanda effect
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
deviated
منحرف
digressional
منحرف
deviant
منحرف
perverting
منحرف
awry
منحرف
perverts
منحرف
deviating
منحرف
deviator
منحرف
aberrant
منحرف
deviate
منحرف
deviates
منحرف
perverse
منحرف
perverted
منحرف
hell bent
منحرف
deviants
منحرف
lost
منحرف
astray
منحرف
pervert
منحرف
amiss
منحرف
hell-bent
منحرف
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
viscosity valve
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
astray
منحرف بیراه
swerving
منحرف کردن
avert
منحرف کردن
swerved
منحرف کردن
swerved
منحرف شدن
deviate
منحرف شدن
perverting
منحرف کردن
pervert
منحرف کردن
perverts
منحرف کردن
swerves
منحرف کردن
swerving
منحرف شدن
hell-bent
منحرف شده
swerves
منحرف شدن
averted
منحرف کردن
deviated
منحرف شدن
deflects
منحرف کردن
hell bent
منحرف شده
deflects
منحرف شدن
diverts
منحرف شدن
diverts
منحرف کردن
diverted
منحرف شدن
diverted
منحرف کردن
divert
منحرف شدن
divert
منحرف کردن
excurse
منحرف شدن
deflecting
منحرف کردن
deflecting
منحرف شدن
deflected
منحرف کردن
deflected
منحرف شدن
fall off
منحرف شدن
draw off
منحرف کردن
pay off
منحرف شدن
averting
منحرف کردن
averts
منحرف کردن
deviating
منحرف شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com