Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
Other Matches
malthusian theory of population
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
zechariah
یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
zachariah
یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
octodecimo
قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
Utopias
مدینه فاضله
differential calulus
حساب فاضله
Utopia
مدینه فاضله
fluxion
حساب فاضله
differential calculus
حساب فاضله
fluxional
وابسته به حساب فاضله یامتغیر
fluxionary
وابسته به حساب فاضله یامتغیر
calculus
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
baroque
وابسته به سبک معماری در قرن هیجدهم سبک بیقاعده وناموزون موسیقی
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
relative
منسوب
sib
منسوب
attributed
منسوب
of kin
منسوب
affined
منسوب
owing
منسوب
hoses
جوراب
gaskin
جوراب
f.of a stocking
کف جوراب
garters
کش جوراب
hosed
جوراب
hose
جوراب
hosing
جوراب
garter
کش جوراب
consular
منسوب به کنسول
sib
منسوب نسبی
fairness
منسوب به پریان
refers
منسوب داشتن
referred
منسوب داشتن
ecclesiastical
منسوب به کلیسا
refer
منسوب داشتن
aeolian
منسوب به ائولوس
kin
خویشی منسوب
strategic
منسوب به strategy
relativization
منسوب کردن
dantesque
منسوب به دانته
ammino
منسوب به امونیاک
ammunition stocking
جوراب سربازی
garters
بند یا کش جوراب
half hose
جوراب مردانه
shank
ساق جوراب
hosiery
جوراب بافی
sock
جوراب پوشیدن
hosier
جوراب فروش
garter
بند جوراب
suspenders
بند جوراب
garter
بند یا کش جوراب
silk stocking
جوراب ابریشمی
suspender
بند جوراب
to pull on one's stockings
جوراب پا کردن
vamp
جوراب کوتاه
garters
بند جوراب
panty hose
جوراب شلواری
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
amaranthine
منسوب به تاج خروس
detrital
منسوب به اوار سایشی
astrophysical
منسوب به فیزیک نجومی
agnatic
منسوب از طرف پدر
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
stock
جوراب ساق بلند
knitting needle
میل جوراب بافی
stocked
جوراب ساق بلند
insteps
پاشنه جوراب یاکفش
instep
پاشنه جوراب یاکفش
sock
جوراب ساقه کوتاه
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
astrological
منسوب به علم ستاره شناسی
in law
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
iliad
داستان حماسی منسوب به هومر
bobby socks
جوراب ساقه بلند دخترانه
galligaskins
نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
bobby sox
جوراب ساقه بلند دخترانه
stockings
جوراب زنانه ساقه بلند
A pair of shoes (gloves,socks).
یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
stocking
جوراب زنانه ساقه بلند
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
narrowing
بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
pantie girdle
کرست بند جوراب دار زنانه
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
adenoid
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
Dantesqua
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
draconic
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
feminine
زنان
womankind
زنان
womenfolk
زنان
fair sex
زنان
applaudingly
کف زنان
hirsutism
نابجارویی مو در زنان
beauty
زنان زیبا
womanly
در خور زنان
gynecocracy
حکومت زنان
beauties
زنان زیبا
wifely
درخور زنان
gyringly
چرخ زنان
period
قاعده زنان
gynocracy
حکومت زنان
periods
قاعده زنان
gynaecocracy
حکومت زنان
menses
قاعدگی زنان
gynecology
پزشکی زنان
evadingly
طفره زنان
mutch
زنان وکودکان
demimonde
زنان هرزه
greensickness
کم خونی زنان
gaspingly
نفس زنان
womankind
گروه زنان
womanish
مربوط به زن یا زنان
vauntingly
لاف زنان
boxers
مشت زنان
boastingly
لاف زنان
uneven parallel bars
پارالل زنان
asymetrical bars
پارالل زنان
when will women have the vote?
زنان کی حق رای
women's army corps
ارتش زنان
women's dres
جامه زنان
plume
پر کلاه زنان تل
plumes
پر کلاه زنان تل
the female sex
زنان ودختران
menstruation
قاعدگی در زنان
petticoats rule
تسلط زنان
flutteringly
پروبال زنان
feminicide
قتل زنان
pantingly
نفس زنان
feminity
طبقه زنان
catamenia
قاعدگی زنان
womenfolk
جماعت زنان
reelingly
چرخ زنان
bodle
جمعیت
herded
جمعیت
herding
جمعیت
herds
جمعیت
densely populated
پر جمعیت
herd
جمعیت
thinners
کم جمعیت
heap
جمعیت
heaping
جمعیت
heaps
جمعیت
full of life
پر جمعیت
populace
جمعیت
thickly populated
پر جمعیت
gregariously
با جمعیت
presses
جمعیت
populations
جمعیت
demos
جمعیت
gaggle
جمعیت
gaggles
جمعیت
mob
جمعیت
population
جمعیت
rabble
جمعیت
thin
کم جمعیت
thinned
کم جمعیت
thinnest
کم جمعیت
thins
کم جمعیت
press
جمعیت
companies
جمعیت
company
جمعیت
crowd
جمعیت
crowds
جمعیت
population
[pop.]
جمعیت
mobbed
جمعیت
mobbing
جمعیت
thronged
جمعیت
thronging
جمعیت
throngs
جمعیت
desolate
بی جمعیت
cortege
جمعیت
corteges
جمعیت
over peopled
پر جمعیت
gang
جمعیت
gangs
جمعیت
thickly peopled
پر جمعیت
many peopled
پر جمعیت
societies
جمعیت
society
جمعیت
throng
جمعیت
thinly populated
کم جمعیت
army
جمعیت
armies
جمعیت
mobs
جمعیت
gynecologist
متخصص بیماریهای زنان
lothario
گمراه کننده زنان
women's army corps
قسمت زنان ارتش
ladykiller
مرد محبوب زنان
ladykillers
مرد محبوب زنان
female participation rate
نرخ مشارکت زنان
music stool
کرسی پیانو زنان
to catch napping
چرت زنان گرفتن
fluor
قاعدگی زنان سیال
women labor force
نیروی کار زنان
sapphism
همجنس خواهی زنان
premenstrual
قبل از قاعدگی زنان
phlegmasia alba dolens
ورم سفیدران زنان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com