Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
refer
منسوب داشتن
referred
منسوب داشتن
refers
منسوب داشتن
Other Matches
relative
منسوب
owing
منسوب
of kin
منسوب
attributed
منسوب
sib
منسوب
affined
منسوب
kin
خویشی منسوب
fairness
منسوب به پریان
ecclesiastical
منسوب به کلیسا
consular
منسوب به کنسول
relativization
منسوب کردن
dantesque
منسوب به دانته
sib
منسوب نسبی
ammino
منسوب به امونیاک
strategic
منسوب به strategy
aeolian
منسوب به ائولوس
amaranthine
منسوب به تاج خروس
detrital
منسوب به اوار سایشی
agnatic
منسوب از طرف پدر
astrophysical
منسوب به فیزیک نجومی
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
astrological
منسوب به علم ستاره شناسی
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
iliad
داستان حماسی منسوب به هومر
in law
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
adenoid
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
draconic
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
Dantesqua
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
Spanish knot
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
Mohtasham design
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
palmette
گل شاه عباسی
[این گل در طرح ها ختائی نقش اصلی را دارد منسوب به طراحان دوره صفویه بوده و عده ای آن را شبیه نیلوفر آبی می دانند. بصورت پنج پر، هشت پر و دوازده پر به همراه برگ ها و گلبرگ ها است.]
Gabbeh
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
owned
داشتن
doubted
شک داشتن
bears
داشتن
bears
در بر داشتن
wanted
کم داشتن
lackvt
کم داشتن
relieve
داشتن
intercommon
داشتن
relieves
داشتن
own
داشتن
want
کم داشتن
owns
داشتن
owning
داشتن
relieving
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
have
داشتن
having
داشتن
doubts
شک داشتن
lacked
کم داشتن
lack
کم داشتن
lacks
کم داشتن
to go hot
تب داشتن
redolence
بو داشتن
to hold
داشتن
to have
داشتن
to possess
داشتن
to have possession of
داشتن
possess
داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to hold a meeting
داشتن
to be feverish
تب داشتن
possessing
داشتن
doubting
شک داشتن
monogyny
داشتن یک زن
doubt
شک داشتن
possesses
داشتن
aspiring
ارزو داشتن
have (something) going for one
<idiom>
توانایی داشتن
aspiring
هوش داشتن
loathed
نفرت داشتن از
aspires
هوش داشتن
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
loathes
نفرت داشتن از
have been around
<idiom>
تجربه داشتن
protrude
برامدگی داشتن
take kindly to
<idiom>
دوست داشتن
up to
<idiom>
بستگی داشتن به
affording
استطاعت داشتن
affords
استطاعت داشتن
abhor
تنفر داشتن از
aspire
ارزو داشتن
stand off
<idiom>
دورنگه داشتن
protrudes
برامدگی داشتن
protruded
برامدگی داشتن
protruding
برامدگی داشتن
afford
استطاعت داشتن
aspires
ارزو داشتن
afforded
استطاعت داشتن
aspired
هوش داشتن
aspired
ارزو داشتن
aspire
هوش داشتن
send
گسیل داشتن
cherish
گرامی داشتن
espoused
عقیده داشتن به
espouse
عقیده داشتن به
provide
مقرر داشتن
setup
<idiom>
مدیریت داشتن
apprehends
بیم داشتن
apprehending
بیم داشتن
provides
مقرر داشتن
cherishing
گرامی داشتن
espouses
عقیده داشتن به
cherished
گرامی داشتن
correlating
همبستگی داشتن
correlates
همبستگی داشتن
correlate
همبستگی داشتن
one up
<idiom>
برتری داشتن
lends
معطوف داشتن
cherishes
گرامی داشتن
lend
معطوف داشتن
espousing
عقیده داشتن به
apprehended
بیم داشتن
resides
اقامت داشتن
withheld
دریغ داشتن
withholding
دریغ داشتن
sending
گسیل داشتن
hide(bury) one's head in the sand
<idiom>
دورنگه داشتن از
withholds
دریغ داشتن
can
قدرت داشتن
loathe
نفرت داشتن از
send
ارسال داشتن
sending
اعزام داشتن
resided
اقامت داشتن
apprehend
بیم داشتن
sends
ارسال داشتن
reside
اقامت داشتن
sends
اعزام داشتن
sends
گسیل داشتن
sending
ارسال داشتن
send
اعزام داشتن
corresponds
رابطه داشتن
attend
حضور داشتن
stinks
تعفن داشتن
stink
تعفن داشتن
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
differs
فرق داشتن
differing
فرق داشتن
attending
حضور داشتن
attends
حضور داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
corresponded
رابطه داشتن
correspond
رابطه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com